الگوی کلان بخش اقتصاد (فصل اول سازوکارهای بخش اقتصاد): تفاوت میان نسخه‌ها

از هم افزا
پرش به ناوبریپرش به جستجو
صفحه‌ای تازه حاوی « = الگوی کلان بخش اقتصاد = انسان‌ها و سایر موجودات زنده، برای بقا، رشد و تعالی، نیازهای متعددی دارند. تأمین این نیازها، اصلی‌ترین دلیل شکل‌گیری بخش اقتصاد در هر جامعه است. از ابتدایی‌ترین سطح، تمامی فعالیت‌های اقتصادی (از تولید و توزیع کال...» ایجاد کرد
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
متن اصلی: [[سازوکارهای بخش اقتصاد]]


= الگوی کلان بخش اقتصاد =
= الگوی کلان بخش اقتصاد =

نسخهٔ ‏۲۵ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۳۷

متن اصلی: سازوکارهای بخش اقتصاد

الگوی کلان بخش اقتصاد

انسان‌ها و سایر موجودات زنده، برای بقا، رشد و تعالی، نیازهای متعددی دارند. تأمین این نیازها، اصلی‌ترین دلیل شکل‌گیری بخش اقتصاد در هر جامعه است. از ابتدایی‌ترین سطح، تمامی فعالیت‌های اقتصادی (از تولید و توزیع کالاها و خدمات گرفته تا مدیریت منابع، تنظیم بازار و زیرساخت‌های پشتیبان) در خدمت پاسخ‌گویی به این نیازها و تأمین الزام‌های ناشی از آن‌ها قرار دارند.

محصولات (اعم از کالا و خدمات) تجلی ملموس کارکردهای اقتصاد هستند. آنچه اقتصاد انجام می‌دهد، در نهایت به‌صورت محصولات نمایان می‌شود.

بخش اقتصاد شامل محصولات، عملیات و عامل‌ها و روابط بین آنها است. محصولات نه‌تنها وسیله تأمین نیازها هستند، بلکه ساختار زنجیره‌های ارزش اقتصادی را نیز شکل می‌دهند، الگوهای تخصص‌گرایی را تعیین می‌کنند و حاملان اصلی ارزش‌های مصرفی، مبادله‌ای و حتی نمادین به شمار می‌روند. هر محصول نقطه اتصالی است که فعالیت‌های اقتصادی پیرامون آن سامان می‌یابد.

بخش اقتصاد بسیار پیچیده است و باید با استفاده از مقیاس‌های متنوع تحلیل شود. مقیاس‌ها به‌مثابه یک فیلتر عمل می‌کنند؛ در مقیاس‌های مختلف می‌توان بر بخشی از واقعیت تمرکز کرد و آن را به‌درستی شناخت، بدون آنکه سایر ابعاد نادیده گرفته شوند.

برای‌آنکه بخش اقتصاد بتواند به‌درستی به کارکرد خود در تأمین الزام‌های انسان‌ها و سایر موجودات عمل کند؛ باید از ویژگی‌های «کاربری، ساختاری، کارکردی، تبادل محیطی و راهبری» بهره‌مند باشد؛ علاوه بر این بخش اقتصاد الزاماتی دارد که باید برآورده شوند. این الزامات توسط «سازوکارهای زیرساختی تنظیم رفتار عوامل، کارکردهای سایر بخش‌های کشور و مبادلات خارجی» باید تأمین شوند.

سازوکارهای اقتصادی بر اساس جهت‌دهی و راهبری «سازوکارهای تنظیم رفتار» شکل می‌گیرند. سازوکارهای تنظیم رفتار در مقیاس شامل لایه نهاد و راهبری هستند که بخشی از سازوکارهای حکمرانی محسوب می‌شوند.

سازوکارهای حکمرانی با تنظیم رفتار عوامل (انسان‌ها، خانوارها، بنگاه‌ها و سازمان‌های غیرانتفاعی) و بدون مداخله مستقیم حاکمیت، لایه قابلیت‌ها (سرمایه‌گذاری و تولید) را فعال می‌کنند.

کارکردها

تأمین محصولات برای تأمین نیازهای انسان‌ها و سایر موجودات زنده، کارکرد اصلی بخش اقتصاد است. تمامی فعالیت‌های اقتصادی، از تولید کالاها و ارائه خدمات گرفته تا مدیریت منابع و زیرساخت‌ها، در مسیر رفع نیازها و تأمین الزام‌های مربوط به آن‌ها صورت می‌گیرند.

نیازها و الزامات بالادستی

انسان‌ها و سایر موجودات زنده دارای نیازهایی هستند که شناخت و پاسخ به این نیازها، زیربنای شکل‌گیری شبکه‌ای گسترده از فعالیت‌های اقتصادی است. این نیازها و الزاماتی که برای تأمین آن‌ها تعریف می‌شوند، اساس طراحی سازوکارهای بخش اقتصاد را تشکیل می‌دهند و به ساختار کلان تولید، توزیع و مصرف را تعیین می‌کنند.

«نیاز[1]» حالت مطلوبی است که با حالت واقعی تفاوت دارد و «کمبود» یا «فقدان» را نشان می‌دهد. به بیان دقیق‌تر، نیاز فاصله‌ای است که باید پر شود. برای پاسخ به این نیازها، منابعی باید فراهم شوند که به آن‌ها الزام[2] گفته می‌شود. الزام‌ها، منابعی هستند که برای برآوردن یک نیاز ضرورت دارند. نیاز، کلی‌تر و درونی‌تر است و نیازمندی، خاص‌تر و بیرونی‌تر بوده و چگونگی برآوردن نیاز است.

نیازهای پایه‌ای انسان در چهار دسته کلی طبقه‌بندی می‌شوند که هر یک نقش بنیادین در حفظ تداوم زندگی و کیفیت آن دارند:

1.   نیازهای زیستی: نیازهایی که برای تداوم بقای جسمی و زیستی موجود زنده ضروری‌اند، مانند هوا، آب، غذا و سرپناه.

2.   نیازهای امنیتی: نیاز به حفظ ایمنی جسمی و روانی، شامل امنیت در فضاهای عمومی، محافظت در برابر تهدیدات و احساس امنیت روانی.

3.   نیازهای شناختی: نیاز به کسب آگاهی، یادگیری، کشف محیط و توسعه دانش.

4.   نیازهای عاطفی: نیاز به محبت، تعلق خاطر، احترام و حفظ عزت‌نفس.

نیازهای اجتماعی و سایر نیازهای پیچیده‌تر در واقع ترکیبی از این دسته‌بندی‌ها هستند و شکل‌های متنوعی از نیازهای عاطفی، شناختی و امنیتی را در بر می‌گیرند.

سایر موجودات زنده نیز نیازهایی دارند که عمدتاً بر نیازهای زیستی و امنیتی متمرکز است و در مواردی نیازهای عاطفی ساده‌تری (مانند وابستگی حیوانات به محیط یا مراقبت والدین در برخی گونه‌ها) دیده می‌شود. این تفاوت‌ها نشان می‌دهد که هر موجود بر اساس ساختار زیستی و محیط زیستی خود، مجموعه‌ای از نیازهای خاص را دارد.

نیازها و اهمیت آنها بر اساس ارزش‌های بنیادی تعیین می‌شوند. به‌عبارت‌دیگر، ارزش‌های جامعه ساختار نیازها را شکل می‌دهند و بر اولویت‌بندی آن‌ها اثر می‌گذارند.

مثال: سلامت انسان یک ارزش بنیادین است، بنابراین فعالیت‌هایی مانند ورزش‌کردن، حفظ تغذیه سالم و مراقبت پزشکی نیازهای مرتبه پایین خواهد بود. نیاز به ورزش، به نوبه خود، الزاماتی مانند تأمین کفش مناسب، ایجاد باشگاه‌های ورزشی یا برنامه‌های تمرینی را به دنبال دارد.

هر نیاز، مجموعه‌ای از الزامات مشخص را در بر دارد که برای تأمین آن باید برآورده شوند. این الزامات با محصولاتی تحقق پیدا می‌کنند که کارکرد مناسب را دارند.

مثال: «امنیت معابر در شب» یکی از نیازهای مردم است. برای برطرف‌کردن این نیاز، الزاماتی تعیین می‌شود؛ مثلاً «روشنایی معابر باید حداقل ۱۰ لوکس روشنایی را در تمام نقاط خیابان از غروب تا طلوع آفتاب تأمین کند». کارکرد مرتبط با این الزام، «تأمین روشنایی معابر» است که به‌صورت خدمت روشنایی ارائه می‌شود. این خدمت با استفاده از محصولاتی مانند «لامپ‌های ال‌ای‌دی، پایه چراغ‌برق، کابل‌های مسی، برق و نیروی انسانی برای نصب و تعمیر» انجام می‌شود.

برخی از انسان‌ها و موجودات نیازهای خاص یا استثنایی دارند که از الگوی کلی تبعیت نمی‌کنند و اگر به‌درستی شناسایی و پاسخ داده نشوند، می‌توانند منجر به نابرابری‌های عمیق شوند. تضمین عدالت در پاسخ به نیازها مستلزم پیش‌بینی استثناها و تعریف الزام‌های متناسب با آن‌هاست.

مثال: نمونه‌هایی از این استثناها عبارت‌اند از:

·      کودکان با نیازهای ویژه آموزشی

·      بیماران مزمن با درمان‌های تخصصی و مداوم

·      ساکنان مناطق محروم در شرایط بحرانی

·      افراد آسیب‌پذیر در بلایا یا بحران‌های اجتماعی مانند زلزله یا همه‌گیری

الزام‌ها به‌صورت سنجه‌ها و بر اساس معیارهای قابل‌اندازه‌گیری و سنجش‌پذیر تعریف می‌شوند تا امکان ارزیابی میزان تحقق آن‌ها فراهم شود. این معیارها به طراحی کارکردها، تخصیص منابع و بهبود کیفیت خدمات و محصولات کمک می‌کنند.

مثال: تعریف میزان روشنایی معابر به‌صورت لوکس، معیاری مشخص و قابل‌کنترل است که اجرای آن قابل‌پیگیری است

کارکردهای اصلی

کارکرد اصلی بخش اقتصاد، تأمین الزامات زندگی انسان‌ها و سایر موجودات زنده است. به‌عبارت‌دیگر، هدف بنیادین در بخش اقتصاد، تولید و فراهم‌آوردن محصولاتی است که نیازهای انسان‌ها و دیگر موجودات را برآورده سازد. سازوکارهای اقتصادی به‌گونه‌ای باشند که با تخصیص منابع به تولید کالاها و خدمات، الزامات زندگی را به طور مؤثر تأمین کنند.

صرف تولید و عرضه محصولات و حتی سنجیده بودن (استاندارد بودن) آنها، به‌تنهایی کافی نیست؛ علاوه بر «خود محصول» که باید کیفیت لازم را داشته باشد، «تأمین محصول» برای کاربران نیز باید با ویژگی‌های «دسترس‌پذیری، کاربردپذیری، پیش‌بینی‌پذیری، پشتیبانی‌پذیری، اعتمادپذیری و فراگیری» انجام شود.

کارکردهای جانبی

علاوه بر کارکرد اصلی، سازوکارهای اقتصادی باید کارکردهای جانبی مفیدی برای سایر بخش‌های کشور داشته باشند. این کارکردهای جانبی، «خروجی‌ها، نتایج و یا پیامدهای سازوکارهای اقتصادی» تأثیرگذار بر دیگر بخش‌ها (مانند اجتماع، سیاست، سرزمین، فرهنگ، علم‌وفناوری) هستند. اقتصاد نه‌تنها نباید اثرات منفی و مخرب در سایر بخش‌ها داشته باید، بلکه باید نقش مکمل و تقویتی در تأمین الزامات آنها ایفا کند.

کارکردهای جانبی بخش اقتصاد عبارت‌اند از:

1.   کارکردهای اجتماعی

·      کاهش نابرابری: با ایجاد فرصت‌های شغلی، توزیع درآمد عادلانه‌تر و دسترسی برابر به منابع اقتصادی، اقتصاد می‌تواند به ارتقای همبستگی اجتماعی کمک کند.

·      حفظ کرامت انسانی: با ایجاد اشتغال پایدار و با کیفیت باشد که به حفظ کرامت انسانی کمک کند.

·      تقویت سرمایه اجتماعی: با ایجاد شبکه‌های همکاری و تعامل بین افراد و گروه‌ها، به افزایش اعتماد اجتماعی و انسجام جمعی کمک کند.

2.    کارکردهای سیاسی

·       تقویت ثبات سیاسی: اقتصاد با ایجاد رفاه نسبی و فرصت‌های برابر، از بروز نارضایتی‌های سیاسی و اجتماعی جلوگیری می‌کند و زمینه‌ساز ثبات و پایداری نظام حکومتی می‌شود.

·       تأمین منابع مالی دولت: از طریق درآمدهای مالیاتی و تولید ناخالص داخلی، اقتصاد امکان تأمین هزینه‌های عمومی و اجرای سیاست‌های توسعه‌ای و رفاهی را فراهم می‌کند.

·       تقویت حاکمیت قانون و شفافیت: نظام اقتصادی سالم و شفاف موجب افزایش اعتماد عمومی و کاهش فساد اداری و اقتصادی می‌شود.

·       پشتیبانی از سیاست‌های توسعه‌ای: اقتصاد باید قادر باشد منابع لازم برای اجرای سیاست‌های کلان توسعه را فراهم و حمایت کند.

3.    کارکردهای سرزمینی

·       کاهش تمرکززدگی و تعادل منطقه‌ای: برنامه‌ریزی اقتصادی می‌تواند منجر به توزیع متوازن امکانات و فرصت‌ها در سراسر کشور شود تا از تمرکز بیش از حد در مناطق خاص جلوگیری کند.

·       توسعه زیرساخت‌های منطقه‌ای: ارتقای زیرساخت‌ها در مناطق کمتر توسعه‌یافته باعث افزایش بهره‌وری و ارتقای کیفیت زندگی در سراسر کشور می‌شود.

·       حفاظت از منابع طبیعی و زمین: استفاده بهینه از سرزمین و منابع زمینی باید با رعایت اصول توسعه پایدار صورت گیرد.

·       حفظ محیط‌زیست: اقتصاد پایدار با تأکید بر بهره‌برداری بهینه و مسئولانه از منابع طبیعی، کاهش آلودگی و حمایت از تنوع زیستی، به حفظ زیست‌بوم‌ها کمک می‌کند.

·       توسعه فناوری‌های سبز: با حمایت از نوآوری‌های پاک و انرژی‌های تجدیدپذیر، اقتصاد می‌تواند اثرات منفی زیست‌محیطی را کاهش دهد.

·       مدیریت ریسک‌های زیست‌محیطی: اقتصاد نقش مهمی در پیش‌بینی و مقابله با بحران‌های زیست‌محیطی مانند تغییر اقلیم، خشکسالی و آلودگی‌های صنعتی دارد.

·       ترویج مصرف پایدار: فرهنگ‌سازی در زمینه استفاده بهینه از منابع و کاهش ضایعات، بخش مهمی از کارکردهای جانبی اقتصادی است.

4.    کارکردهای فرهنگی

·       حمایت از فرهنگ کار و نوآوری: اقتصاد پویا زمینه‌ساز ایجاد فرهنگ کارآفرینی، خلاقیت و نوآوری است که به رشد علمی و فناوری کمک می‌کند.

·       ترویج آموزش و پژوهش: سرمایه‌گذاری در آموزش و پژوهش‌های علمی، توسعه فناوری و افزایش رقابت‌پذیری کشور را تسهیل می‌کند.

·       نگهداری و تقویت هویت فرهنگی: اقتصاد می‌تواند از طریق حمایت از صنایع فرهنگی و هنری، به حفظ و تقویت هویت ملی و فرهنگی جامعه کمک کند.

5.    کارکردهای علم‌وفناوری

·       توسعه فناوری‌های نوین: اقتصاد فعال، بستر لازم برای تحقیق‌وتوسعه و انتقال فناوری‌های پیشرفته را فراهم می‌کند.

·       افزایش بهره‌وری و رقابت‌پذیری: استفاده از فناوری‌های نوین باعث کاهش هزینه‌ها، افزایش کیفیت محصولات و خدمات و تقویت موقعیت اقتصادی کشور در بازارهای جهانی می‌شود.

·       پشتیبانی از اقتصاد دانش‌بنیان: اقتصاد مدرن باید به سمت تولید دانش و نوآوری حرکت کند که منجر به خلق ارزش افزوده و ایجاد مشاغل تخصصی شود.

6.    کارکردهای بین‌المللی

·       تقویت تعاملات تجاری و اقتصادی با جهان: اقتصاد پویا می‌تواند موقعیت کشور را در عرصه جهانی تقویت کند و فرصت‌های جدید برای صادرات، جذب سرمایه‌گذاری خارجی و انتقال فناوری فراهم آورد.

·       افزایش توانمندی در مواجهه با بحران‌های جهانی: اقتصاد قوی و انعطاف‌پذیر می‌تواند کشور را در برابر شوک‌های اقتصادی بین‌المللی مقاوم سازد.

·       تقویت دیپلماسی اقتصادی: بخش اقتصاد ابزار مهمی در دستیابی به اهداف سیاسی و اقتصادی در عرصه بین‌المللی محسوب می‌شود.

این کارکردهای جانبی، نقش مهمی در شکل‌دهی به بخش‌های اجتماعی، سیاسی، سرزمینی، فرهنگی علم‌وفناوری و روابط بین‌المللی کشور دارند. بخش اقتصاد نه‌تنها باید تأمین‌کننده منابع برای الزامات زندگی باشد، بلکه باید به‌صورت یک سامانه چندبعدی و متصل به دیگر بخش‌ها عمل کند و نقشی گسترده و تعاملی با سایر بخش‌ها داشته باشد تا کشور پیشرفت همه‌جانبه و متوازن داشته باشد.


معماری کلان

محصول خروجی یک موجودیت عملیاتی است که برای مبادله یا مصرف تولید می‌شود. محصولات به‌صورت کالا، خدمت یا دارایی دیجیتال نمود می‌یابند.

سازوکارهای تأمین محصولات به دو لایه «قابلیت‌ها» و «نهادها» تفکیک می‌شوند. تعامل بین این دو لایه به این صورت است:

·      لایه قابلیت‌ها بر اساس رفتارهایی شکل می‌گیرد که در لایه نهادها (در بخش اقتصاد) و راهبری (در بخش حاکمیت) جهت‌دهی می‌شوند.

·      محصولات در لایه قابلیت‌ها تأمین می‌شوند. رفتار عامل‌ها در تأمین محصولات بر اساس مسیرهایی است که با ساختارهای نهادی، محرک‌های راهبری و همچنین قابلیت‌های ایجاد شده، جهت‌دهی می‌شود.

·      بخشی از محصولات مصرف شده و بخش دیگر انباشته می‌شود و ظرفیت مولد (سرمایه) آینده را تشکیل می‌دهد؛ این چرخه به طور مداوم تکرار می‌شود.

·      ایجاد ساختارهای نهادی مستلزم تأمین محصولاتی است که در لایه قابلیت‌ها تأمین می‌شوند.

مهم‌ترین جزء در سازوکارهای اقتصادی، عامل‌های انسانی هستند و در میان آنها، انسان مهم‌ترین عامل به شمار می‌رود. سازوکارهای اقتصادی از رویکرد عامل‌های انسانی، زیست‌بومی است که فضای پیرامونی عامل‌های انسانی را شکل می‌دهند؛ عامل‌های انسانی از این زیست‌بوم تأثیر پذیرفته و بر آن تأثیر می‌گذارند.

لایه قابلیت‌ها

لایه قابلیت‌ها (سرمایه‌ها)، نتایج رویدادهای گذشته هستند که توانایی تولید محصولات جدید را فراهم می‌کنند. این لایه انباشت سرمایه‌ها و منابعی است که امکان فعالیت‌های اقتصادی و تأمین محصولات را فراهم می‌آورند.

انواع سرمایه‌ها در لایه قابلیت‌ها عبارت‌اند از:

·      سرمایه طبیعی[3]: منابعی که از طبیعت استخراج می‌شوند و معمولاً تجدیدناپذیرند یا تجدیدپذیری آنها بسیار طولانی است، مانند آب، نفت، گاز طبیعی، سنگ‌آهن، زمین‌های زراعی، مراتع و جنگل‌ها.

·      سرمایه تولیدشده[4]: دارایی‌های ساخته‌شده توسط انسان که برای تولید به کار می‌روند، مانند ماشین‌آلات، کارخانه‌ها، جاده‌ها، بنادر و خطوط انتقال انرژی.

·      سرمایه نامشهود [5]: منابعی مانند سرمایه انسانی (شامل دانش، مهارت و تجربه نیروی کار)، سرمایه سازمانی (فرهنگ و ساختار سازمان‌ها)، روابط بین بنگاه‌ها و سرمایه اجتماعی که به سطح اعتماد و توانایی همکاری افراد در جامعه اشاره دارد.

سهم هر یک از این سرمایه‌ها در کل اقتصاد، از مقدار هر کدام به‌تنهایی اهمیت بیشتری دارد، چرا که تعامل و توازن بین این سرمایه‌ها، بهینگی سازوکارهای اقتصادی را تعیین می‌کند.

لایه قابلیت‌ها خود به سه زیرلایه اصلی تقسیم می‌شود:

·      شبکه محصولات

·      شبکه عملیات

·      عامل‌ها

در این ساختار، لایه قابلیت‌ها به‌صورت یک شبکه عمل می‌کند که در آن محصولات نقش گره‌ها (نقاط اتصال) و عملیات نقش کمان‌ها (روابط یا مسیرهای ارتباطی) را ایفا می‌کنند. این شبکه نمایانگر جریان تأمین محصولات و فرایندهای مرتبط با آن است.

عملیات تأمین محصولات در چهار لایه اصلی انجام می‌شود:

1.    لایه تولید: هسته اصلی و پایه‌ای اقتصاد که شامل موجودیت‌های تولیدی و جریان محصولات و اطلاعات بین آنها است. این لایه کل فرایندهای تبدیل منابع طبیعی به محصولات نهایی، توزیع و بازیافت را پوشش می‌دهد.

2.    لایه حسابداری: ثبت، اندازه‌گیری و گزارش‌دهی فعالیت‌های مرتبط با تولید و تأمین محصولات.

3.    لایه مدیریت: تصمیم‌گیری، برنامه‌ریزی و کنترل فرایندهای تولید و تأمین محصولات.

4.    لایه حقوقی: اعمال حقوق و انجام تکالیف مرتبط با عملیات تأمین محصولات

مثال: معدن سنگ‌آهن، مزرعه پنبه، کارخانه تولید تراشه، انبار، حمل و نقل، توزیع محصولات از نقطه تولید تا نقطه‌های فروش، فروشگاه، جاده و خط انتقال برق نمونه‌هایی از موجودیت‌های تولیدی هستند.

مثال: در زنجیره نان، گندم به‌عنوان محصول کشاورزی، پس از تبدیل به آرد (محصول صنعتی)، به نان (محصول نهایی) تبدیل می‌شود. در هر مرحله از این زنجیره، ارزش افزوده تدریجی ایجاد می‌شود و هر عامل اقتصادی بر اساس تخصص خود در بخشی از زنجیره فعالیت می‌کند.

عامل‌های انسانی، چه به‌صورت فردی و چه جمعی، در انجام عملیات اقتصادی نقش کلیدی دارند و در تمامی چهار لایه تولید، حسابداری، مدیریت و حقوقی تاثیرگذار و متأثر هستند. این عامل‌ها بر اساس نقش خود به دو دسته اصلی تقسیم می‌شوند:

·      انسان‌ها (اشخاص حقیقی): اشخاصی که اقدامات عملیاتی را اجرا می‌کنند و از نتایج این عملیات در تأمین نیازهای خود یا شکل‌گیری شرایط زندگی‌شان تأثیر می‌پذیرند.

·      شخصیت‌های حقوقی: اشخاصی که مسئولیت تصمیم‌گیری‌های اساسی در زمینه مشارکت در عملیات اقتصادی را بر عهده دارند. این شخصیت‌ها شامل خانوارها، بنگاه‌ها، سازمان‌های غیرانتفاعی، سازمان‌های حکومتی و تشکل‌ها می‌شوند.

لایه نهادها

لایه نهادها، شامل سازه‌های تنظیم رفتار است. این لایه به‌عنوان یک ساختار همراه با لایه راهبری (که از ابزارهای تعبیه شده در لایه نهادها استفاده می‌کند) به رفتار عوامل در تأمین محصولات و شکل‌گیری لایه قابلیت‌ها جهت می‌دهد، لایه قابلیت‌ها علاوه بر این که زیرساخت تأمین محصولات است، خود نیز بر رفتارها مؤثر است.

لایه نهادها به واحدهای کوچک‌تر و سازمان‌یافته‌ای تقسیم می‌شود که عبارت‌اند از:

·      پودمان[6]: واحدی مستقل و سازمان‌یافته است که یک یا چند کارکرد را به طور کامل انجام می‌دهد. پودمان‌ها زیرسامانه‌های مستقلی از سازوکارهای اقتصادی (سامانه بزرگ‌تر) هستند.

·      مؤلفه[7]: جزئی نیمه‌مستقل درون پودمان است. مؤلفه‌های درون پودمان، مکمل یکدیگر بوده و ترکیب آنها، کارکردهای پودمان را ایجاد می‌کند.

·      هر یک از مؤلفه‌ها و در سطح بالاتر هر یک از پودمان‌ها، قسمتی از فضای رفتار عوامل را شکل می‌دهند و در کل کارکردهای لایه نهادها را ایجاد می‌کنند. 

مثال: پودمان «مالی» بخشی از سازه‌های تنظیم رفتار را یکپارچه و منسجم کرده و کارکردها «واسطه مبادله، ذخیره ارزش، تأمین مالی و کاهش مخاطره» را برای بخش اقتصاد فراهم می‌کند. یکی از مؤلفه‌های این پودمان، مؤلفه «پرداخت و تسویه» است؛ کارکردهای این مؤلفه «انتقال دارایی مالی، کاهش مخاطره تراکنش‌ها، شفافیت در تراکنش‌ها» است که الزامات سایر مؤلفه‌های پودمان مالی را تأمین می‌کند.  

استقرار و استمرار کارکردهای تنظیم رفتار در لایه نهادها، الزاماتی دارد و برای تأمین این الزامات باید محصولاتی فراهم شوند. به بیان دیگر ساختارهای نهادی که رفتارها را برای تأمین محصولات تنظیم می‌کنند، خود نیز مصرف‌کننده محصولاتی هستند که باید تأمین شوند.

مثال: اعمال مالیات بر عایدی سرمایه به‌عنوان یک ساختار تنظیم رفتار، مستلزم تأمین خدمات شفاف‌سازی تراکنش‌ها، سامانه‌های اطلاعات مالی و ابزارهای تحلیل داده است. باید این محصولات تأمین شوند تا مالیات بر عایدی سرمایه اجرا شود تا این مالیات برخی از چالش‌های تنظیم قیمت‌ها را رفع کند تا محصولات نهایی با قیمت مناسب به دست مردم برسد.

زیست‌بوم اقتصاد

زیست‌بوم اقتصاد، شبکه‌ای به‌هم‌پیوسته است که عامل‌های اقتصادی در آن به تعامل، همکاری و رقابت می‌پردازند. این زیست‌بوم شامل تمامی عامل و روابطی است که در کنش متقابل با یکدیگر، فضای پیرامونی «عامل‌های انسانی» را شکل می‌دهند. به بیان ساده‌تر، زیست‌بوم اقتصاد همانند یک زیست‌بوم طبیعی، مجموعه‌ای پویا و خودسازمانده است که هر جزء آن بر کل سامانه تأثیر می‌گذارد و از آن تأثیر می‌پذیرد.

استعاره: همان‌گونه که در یک جنگل گیاهان، جانوران، خاک و آب در تعامل مداوم و وابسته به یکدیگر هستند، در زیست‌بوم اقتصاد نیز عامل‌های مختلف در شبکه‌ای درهم‌تنیده از روابط، قواعد و جریان‌ها قرار دارند. تصمیمات و اقدامات هر عامل نه‌تنها بر عملکرد خودش، بلکه بر کل سامانه اثر می‌گذارد.

مثال: تغییر ترجیحات مصرف‌کنندگان به سمت محصولات پایدار باعث می‌شود شرکت‌ها سرمایه‌گذاری بیشتری در توسعه فناوری‌های سبز انجام دهند و مهارت‌های کارکنان نیز به تخصص‌های محیط زیستی تغییر یابد. یا فرهنگ‌سازمانی مبتنی بر نوآوری و یادگیری در یک شرکت می‌تواند کارایی تولید را از طریق بهبود مستمر فرایندها افزایش دهد.

رابطه بین عامل‌ها و زیست‌بوم اقتصاد یک تعامل دوطرفه و پویاست که از طریق حلقه‌های بازخورد کلیدی نمایان می‌شود:

1.     حلقه تقاضا[8]: این حلقه نوآوری و تطبیق در سازوکارهای اقتصادی را پیش می‌برد. انتخاب‌های مصرف‌کنندگان به بنگاه‌ها سیگنال می‌دهد که چه محصولاتی تولید کنند، و در مقابل، محصولات و خدمات جدید سبک‌های زندگی و نیازهای تازه‌ای برای خانوارها ایجاد می‌کنند. مثلاً ظهور تلفن‌های هوشمند نیاز به «همیشه در دسترس بودن» را به وجود آورد.

2.    حلقه کار و تولید[9]: این حلقه، چرخه درآمد و تولید را به حرکت درمی‌آورد. خانوارها نیروی کار و مهارت خود را در اختیار بنگاه‌ها قرار می‌دهند و بنگاه‌ها در ازای آن دستمزد پرداخت می‌کنند؛ این درآمد موجب تقاضای مجدد کالا و خدمات می‌شود و چرخه ادامه می‌یابد.

3.    حلقه نوآوری[10] : این حلقه منبع پویایی و تخریب خلاق در زیست‌بوم اقتصاد است. کارآفرینان با خلق ایده‌ها و بنگاه‌های نوآور، بازارهای قدیمی را متحول کرده و قواعد رقابت و الگوهای مصرف را تغییر می‌دهند.

4.    حلقه تنظیم‌گری: این حلقه ثبات و تطبیق نهادی اقتصاد را تضمین می‌کند. سازمان‌های حاکمیتی قوانین و استانداردها را وضع می‌کنند که فضای عمل عامل‌ها را تعیین می‌نماید و در مقابل، نتایج فعالیت‌های اقتصادی و خواسته‌های عامل‌ها بر سیاست‌ها و مقررات جدید تأثیر می‌گذارند.

زیست‌بوم اقتصاد صرفاً یک بستر منفعل نیست؛ بلکه دارای ویژگی‌های پویایی است که در طول زمان امکان «یادگیری، تطبیق» را فراهم می‌کند. همچنین زیست‌بوم اقتصاد «رفتاری جمعی» از خود نشان می‌دهد که ممکن است با اهداف هر عامل منفرد متفاوت باشد. رفتارهایی مانند چرخه‌های رونق و رکود یا شکل‌گیری حباب‌های دارایی از تعامل پیچیده میان عامل‌های مستقل ناشی می‌شود و نمایانگر عمل جمعی کل زیست‌بوم است.

مثال: بحران‌های مالی گذشته منجر به ایجاد مقرراتی مانند بازل ۳ شده‌اند و ظهور فناوری‌های نوین باعث تحول در قوانین مالکیت فکری شده است. این نشان‌دهنده وجود حافظه جمعی و ظرفیت تطبیق زیست‌بوم اقتصادی است.

هیچ عاملی در اقتصاد به‌تنهایی و در خلأ عمل نمی‌کند. موفقیت و تعالی افراد، خانوارها، بنگاه‌ها، سازمان‌های غیرانتفاعی، سازمان‌های حکومتی و تشکل‌ها، تنها در بستر یک زیست‌بوم سالم و پویا امکان‌پذیر است. یک کارآفرین نابغه در کشوری با زیرساخت‌های فرسوده، قوانین پیچیده و فساد نظام‌مند، شانسی برای موفقیت ندارد؛ همان‌طور که زیست‌بوم اقتصاد نیز برای حفظ پویایی خود نیازمند وجود عامل‌های فعال، مسئول و نوآور است. در نهایت، سازوکارهای اقتصادی باید به تعالی هم‌زمان «عامل» و «زیست‌بوم» منجر شوند تا تداوم و توسعه پایدار فراهم شود.



مقیاس‌ها

مقیاس[11] به «اندازه، مرز و سطح جزئیات» یک سامانه اشاره دارد؛ مقیاس حدود مشاهده، سطح جزئیات و دامنه تعمیم‌پذیری نتایج را مشخص می‌کند. مقیاس مانند غربال (فیلتر) تعیین می‌کند که چه چیزی‌هایی دیده شده و چه چیزی‌های نادیده گرفته شوند و چگونه پدیده‌ها را تفسیر شوند.

مقیاس‌ها از ۳ بعد مستقل و کاملاً مرتبط، پدیده‌ها را نمایان می‌کنند:

·      بعد سلسله‌مراتبی[12] مقیاس‌های سلسله‌مراتبی به «سطح تجرید» سامانه می‌پردازند و از جزء به کل حرکت می‌کنند.

·      بعد شبکه‌ای[13]: مقیاس‌های شبکه‌ای به «الگوهای ارتباطی» بین موجودیت‌ها در سراسر سطوح مختلف می‌پردازند.

·      بعد زمانی[14]: مقیاس‌های زمانی به «افق زمانی» تحلیل و سرعت تغییرات در سامانه توجه دارند.

کارکردهای مقیاس‌ها در جدول زیر معرفی شده است.

کارکرد کانون توجه مقیاس
تعیین واحد تحلیل واحد تحلیل می‌تواند یک «گره» در بعد سلسله‌مراتبی، یک «پیوند» در بعد شبکه‌ای، یا یک «رویداد یا فرایند» در بعد زمانی باشد.

واحد تحلیل در سلسله‌مراتبی: یک موجودیت (مثلاً یک بنگاه).

واحد تحلیل در شبکه‌ای: یک رابطه؛ (مثلاً یک زنجیره تأمین).

واحد تحلیل در زمانی: بازه زمانی؛ تحلیل در یک مقطع [15]یا در طول زمان[16] (مثلاً یک چرخه تجاری).

تعیین متغیرهای مرتبط هر بعد، مجموعه‌ای کاملاً متمایز از متغیرهای کلیدی را برجسته می‌کند.

سلسله‌مراتبی: متغیرها بر اساس «سطح تجرید» تعریف می‌شوند (قیمت یک محصول در خرد، سطح قیمت کل در کلان).

شبکه‌ای: متغیرها بر «ارتباطات» متمرکزند (تراکم شبکه، قدرت پیوند، مرکزیت).

زمانی: متغیرها بر «تغییرپذیری» متمرکزند (نرخ تغییر، اینرسی، وقفه زمانی).

تعیین روش تحقیق هر بعد، روش‌شناسی خاص خود را می‌طلبد.

سلسله‌مراتبی: روش‌ها بر اساس «سطح داده» انتخاب می‌شوند (پیمایش برای خرد، سری‌های زمانی برای کلان)

شبکه‌ای: نیازمند تحلیل شبکه و ردیابی جریان‌های بین سطحی است.

زمانی: نیازمند تحلیل سری‌های زمانی، سناریوسازی و الگوسازی پویا است.

تحلیل پدیداری[17] پدیداری زمانی رخ می‌دهد که اجزای ساده یک سیستم، در تعامل با یکدیگر، رفتاری پیچیده و جدیدی از خود نشان دهند که قابل تقلیل به ویژگی‌های تک تک اجزا نیست.

پدیداری سلسله‌مراتبی: نحوه گسترش تأثیر رفتارهای فردی در مقیاس خرد به نتایج جمعی در مقیاس کلان و بالعکس

پدیداری شبکه‌ای: چگونه تعاملات ساده در شبکه، به رفتارهای جمعی پیچیده (مانند انتشار شوک در زنجیره تأمین) منجر می‌شود.

پدیداری زمانی: وابستگی به مسیر[18]؛ چگونه تصمیمات کوتاه‌مدت، مسیرهای بلندمدت پیشرفت را قفل می‌کنند.


مثال: کاربرد مقیاس‌ها در تحلیل مدیریت مخاطرات این‌گونه است: مدیریت مخاطره اعتباری یک بنگاه (سلسله‌مراتبی)؛ مدیریت مخاطره نظام‌مند، ردیابی آسیب‌پذیری‌های زنجیره تأمین جهانی (شبکه‌ای)؛ مدیریت مخاطره چرخه‌ای، پوشش در برابر نوسانات ادواری (زمانی)

مثال: مصادیق پدیداری در ابعاد سه‌گانه مقیاس به شرح زیر است:

·      بعد سلسله‌مراتبی (از خرد به کلان)؛ تورم

o     سطح خرد: یک بنگاه به دلیل افزایش هزینه‌هایش، قیمت محصولاتش را اندکی افزایش می‌دهد.

o     سطح کلان: وقتی هزاران بنگاه همین تصمیم را بگیرند، «تورم» به‌عنوان یک پدیده کلان جدید پدیدار می‌شود که قابل‌پیش‌بینی از مطالعه یک بنگاه منفرد نبود.

·      بعد شبکه‌ای (از ارتباطات)؛ مثال: شکنندگی زنجیره تأمین

o     سطح جزء: هر تأمین‌کننده در یک زنجیره، برای کاهش هزینه‌های خود، موجودی انبارش را به حداقل می‌رساند (تصمیمی منطقی در سطح خرد).

o     سطح شبکه: این تصمیمات هماهنگ نشده در کل شبکه، منجر به پدیداری «شکنندگی نظام‌مند» می‌شود. یک اختلال کوچک در یک نقطه می‌تواند کل زنجیره را فلج کند، پدیده‌ای که با تحلیل یک تأمین‌کننده منفرد قابل‌درک نیست.

·      بعد زمانی (از تداوم)؛ وابستگی به مسیر

o     تصمیمات کوتاه‌مدت: انتخاب یک فناوری در گذشته که در آن زمان بهینه بوده است.

o     پدیده بلندمدت: این تصمیمات جزئی و کوتاه‌مدت، در طول زمان منجر به پدیداری «قفل‌شدگی فناوری» می‌شوند. حتی با وجود فناوری‌های برتر، سامانه به دلیل هزینه‌های بالای تغییر، در مسیر قبلی قفل می‌ماند. این پدیده فقط در بازه‌های زمانی بلندمدت قابل‌مشاهده است.

واقعیت‌های اقتصادی آن‌قدر پیچیده است که نمی‌توان تمام آن را یکجا تحلیل کرد. بسیاری از خطاهای تحلیلی ناشی از ابهام در مقیاس‌ها است؛ مثلاً استفاده از داده‌های خرد برای پاسخ به یک سؤال کلان. مقیاس به‌عنوان فیلتر، این پیچیدگی را به بخش‌های قابل‌مدیریت تقسیم می‌کند و این امکان را فراهم می‌کند که بر جنبه‌های خاص تمرکز شود، بدون اینکه سایر جنبه‌ها فراموش شوند. البته استفاده از مقیاس‌ها چالش‌هایی دارد، از جمله:

·      تقلیل‌گرایی افراطی: اگر فیلتر بیش از حد محدود کننده باشد، ممکن است ارتباطات حیاتی و عوامل کلیدی از قلم بیفتند.

·      توهم عینیت: ممکن است این تصور پیش آید که آنچه از طریق فیلتر دیده می‌شود، «تمام واقعیت» است، درحالی‌که تنها «بخشی از واقعیت» است.

در تحلیل سازوکارهای اقتصادی پدیده‌ها هم‌زمان در این سه بعد باید دیده شوند.

مثال: برای تحلیل «احداث یک کارخانه جدید توسط یک شرکت چندملیتی» باید پرسید:

·      در بعد سلسله‌مراتبی: این تصمیم چگونه بر اشتغال محلی (خرد) و تراز تجاری کشور میزبان (کلان) تأثیر می‌گذارد؟

·      در بعد شبکه‌ای: این کارخانه چگونه در زنجیره ارزش جهانی شرکت ادغام و موقعیت آن را در شبکه رقابتی تقویت می‌کند؟

·      در بعد زمانی: تأثیر این تصمیم در کوتاه‌مدت (ایجاد شغل)، میان‌مدت (انتقال فناوری) و بلندمدت (وابستگی صنعتی) چگونه است؟

مثال: برای تحلیل یک «شوک نفتی» باید پرسید:

·      در بعد سلسله‌مراتبی: خرد: چگونه بر هزینه سفرهای روزانه خانوار تأثیر می‌گذارد؟ (خرد) چگونه بر تراز پرداخت‌های کشور تأثیر می‌گذارد؟ (کلان)

·      در بعد شبکه‌ای: چگونه شبکه‌های جهانی انرژی را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد؟ چگونه زنجیره تأمین کالاها (به دلیل افزایش هزینه حمل‌ونقل) را مختل می‌کند؟

·      در بعد زمانی: آیا کوتاه‌مدت: باعث افزایش ناگهانی تورم می‌شود؟ (کوتاه‌مدت) انگیزه برای سرمایه‌گذاری در انرژی‌های جایگزین را افزایش می‌دهد؟ (میان‌مدت) آیا منجر به تحول در پارادایم انرژی جهانی می‌شود؟ (بلندمدت)

مقیاس‌های سلسله‌مراتبی

مقیاس سلسله‌مراتبی، بنیادی‌ترین بعد در تحلیل‌های اقتصادی است که بر اساس سطح تجرید و اندازه، واحدهای اقتصادی را در یک طیف منظم از جزء به کل مرتب می‌سازد. این بعد امکان تحلیل پدیده‌ها را از نزدیک‌ترین نما (خرد) تا گسترده‌ترین نمای ممکن (فراکلان) فراهم می‌کند.

مقیاس‌های سلسله‌مراتبی در بخش اقتصاد در جدول زیر ارائه شده است.

مقیاس کانون توجه موجودیت‌های کلیدی
خرد[19] تحلیل رفتار تصمیم‌گیرندگان فردی و بازارهای منفرد. خانوار[20] ( واحد مصرف‌کننده نهایی)

بنگاه، واحد عملیاتی

بازار یک کالای خاص

میانی[21] تحلیل ساختارهای درون‌صنعتی، نهادی و منطقه‌ای که پل ارتباطی بین خرد و کلان هستند. صنعت[22]

خوشه‌های صنعتی[23]

منطقه[24] (یک ناحیه جغرافیایی درون یک کشور)

کلان [25] تحلیل عملکرد کلی اقتصاد یک کشور اقتصاد ملی

بخش‌های اصلی اقتصاد (مانند بخش کشاورزی، ساخت کلاً، خدمات)

جهانی [26] تحلیل تعاملات و ساختارهای اقتصادی در سطح بین‌المللی بلوک‌های منطقه‌ای[27]

اقتصاد جهانی


هر یک از این مقیاس‌ها بخشی از واقعیت را نمایان می‌کند و بخش دیگر را حذف یا کم‌رنگ می‌کنند؛ مشخصه‌های متمایزکننده هر مقیاس سلسله‌مراتبی عبارت‌اند از:

·      مقیاس خرد بر جزئیات، انگیزه‌ها و کنش‌های فردی تأکید دارد و به فهم تصمیمات و رفتارهای عاملان اقتصادی می‌پردازد.

·      مقیاس کلان بر الگوهای کلی، روندهای اقتصادی و ساختارها تمرکز می‌کند و تحولات اقتصاد کلان را بررسی می‌نماید. در این مقیاس دلایل رفتاری و ناهمگونی‌های درونی پنهان می‌شوند

·      مقیاس میانی به‌عنوان پل میان خرد و کلان عمل کرده و ساختارهای پیونددهنده مانند صنایع، نهادها و نواحی جغرافیایی را تحلیل می‌کند تا رابطه میان تصمیمات خرد و پیامدهای کلان را روشن سازد.

·      مقیاس جهانی به تحلیل روابط و تعاملات اقتصادی بین کشورها و بازیگران جهانی می‌پردازد و نقش سازمان‌ها و بلوک‌های اقتصادی را در سازوکارهای جهانی بررسی می‌کند.

صنعت

صنعت[28] به مجموعه‌ای از واحدهای اقتصادی (بنگاه‌ها) اطلاق می‌شود که:

·      محصولات مشابه یا جایگزین نزدیک تولید می‌کنند

·      از فناوری و فرایندهای تولید مشابه استفاده می‌کنند

·      در یک بازار مشترک فعالیت می‌کنند

·      با الگوهای تقاضای به هم پیوسته روبرو هستند

یک «صنعت»، محدوده‌ای برای تحلیل رفتار جمعی واحدهای عملیاتی عضو است. مقیاس صنعت، یک مقیاس میانی بوده و پلی بین دنیای خُرد (فرد، بنگاه) و دنیای کلان (کل اقتصاد) است.

نقش لایه‌های عملیاتی در مقیاس صنعت در جدول زیر ارائه شده است.

لایه نقش لایه در مقیاس صنعت مثال در صنعت بانکداری
لایه تولید فناوری و فرایندهای مشترک: بنگاه‌های یک صنعت، فرایندها و فناوری‌های تولید مشابهی دارند. فرایند ارائه تسهیلات، جذب سپرده و انتقال پول در همه بانک‌ها مشابه است.
لایه حسابداری ساختار هزینه و درآمد مشترک: بنگاه‌های یک صنعت، دارای ساختار هزینه و درآمد مشابهی هستند. همه بانک‌ها با «هزینه تأمین مالی» (سود سپرده) و درآمد حاصل از تسهیلات سروکار دارند. شاخص‌هایی مانند «نرخ سود آربیتراژ» در سطح صنعت تحلیل می‌شود.
لایه مدیریت الگوهای رقابتی و راهبردی: این لایه، هسته تحلیل صنعت را تشکیل می‌دهد. استراتژی‌های رقابتی، بازاریابی و متمایزسازی در این سطح معنا پیدا می‌کنند. بانک‌ها برای جذب مشتری با یکدیگر رقابت می‌کنند (رقابت در نرخ سود، خدمات غیرمتمرکز و...). استراتژی «بانکداری دیجیتال» یک تحول در سطح صنعت است.
لایه حقوقی چارچوب قانونی و نظارتی مشترک: تمام بنگاه‌های یک صنعت، تحت حاکمیت یک مجموعه قوانین و مقررات خاص فعالیت می‌کنند. همه بانک‌ها توسط «قانون مالی» نظارت می‌شوند.


با طبقه بندی صنایع، دقت «تحلیل» و «آمار» افزایش می‌یابد. برخی از محورهای تحلیل در مقیاس صنعت عبارتند از:

·      رقابت و همکاری

o     تمرکز بازار و رقابت بر سر سهم بازار

o     موانع ورود به صنعت

o     قدرت چانه‌زنی خریداران و تأمین‌کنندگان

·      تبادلات درون‌صنعتی

o     جریان مواد واسطه‌ای: تأمین قطعات و مواد خام بین شرکت‌های بالادستی و پایین‌دستی.

o     گردش نیروی کار متخصص: انتقال مهندسان و متخصصان بین شرکت‌های رقیب.

o     اشتراک‌گذاری دانش فنی: از طریق انجمن‌های صنعتی و انتقال فناوری.

·      ویژگی‌های کیفیت

o     ساختاری

o     کارکردی

o     تبادل محیطی

o     کاربری

o     راهبری


یک صنعت، عامل‌های مستقل اما مرتبط را درون یک مرز قرار می‌دهد. تعیین مرزهای دقیق بین صنایع بسته به هدف تحلیل و آمارگیری دارد. چالش‌های طبقه‌بندی صنایع عبارت‌اند از:

1.    همپوشانی: مرز بین صنایع قطعی و افزار کننده نیست.

2.    ناهمگونی: یک صنعت می‌تواند بسیار ناهمگون باشد.

3.    تغییر: با نوآوری‌های فناورانه، صنایع جدید متولد شده و صنایع قدیمی ادغام یا منقرض می‌شوند.

مثال: آیا فروشگاه اینترنتی، جزئی از صنعت «خرده‌فروشی» و جزئی از صنعت «فناوری اطلاعات» است. «صنعت حمل‌ونقل» هم شامل شرکت‌های تاکسی‌رانی محلی می‌شود و هم شامل خطوط کشتی‌رانی بین‌المللی.

توضیح: در مؤلفه سنجه‌های ساختار داده (در پودمان حسابداری ملی ساختار تنظیم رفتار)، ساختارهای طبقه‌بندی صنایع برای یکسان‌سازی تحلیل‌ها و آمارها تعیین می‌شوند.

منطقه

منطقه اقتصادی محدوده‌ای جغرافیایی است که چندین موجودیت اقتصادی در آن به دلیل هم‌جواری، زیرساخت مشترک، فرهنگ مشترک یا سیاست‌های توسعه منطقه‌ای، وابستگی متقابل پیدا کرده‌اند. منطقه جغرافیایی، یک مقیاس میانی است با تمرکز بر هم‌مکانی فضایی و وابستگی متقابل محلی واحدهای اقتصادی است.

یک «منطقه» را می‌توان یک ابر موجودیت در نظر گرفت که خود از تعداد زیادی موجودیت (بنگاه، خانوار، دولت محلی) تشکیل شده و در هر چهار لایه عمل می‌کند. نقش لایه‌های عملیاتی در مقیاس منطقه در جدول زیر ارائه شده است.

لایه نقش لایه در مقیاس منطقه مثال در یک منطقه کشاورزی
لایه تولید منابع و فعالیت‌های اقتصادی مختص منطقه: این لایه، مزیت نسبی منطقه را تعریف می‌کند (منابع طبیعی، نیروی کار، زیرساخت). وجود زمین‌های حاصلخیز، آب‌وهوای مساعد؛ فعالیت اصلی: کشاورزی و دامپروری.
لایه حسابداری حساب‌های منطقه‌ای: تولید ناخالص داخلی منطقه، درآمد سرانه، جریان‌های مالی درون و بیرون منطقه. ارزش افزوده ایجادشده توسط بخش کشاورزی در منطقه؛ درآمد حاصل از صادرات محصولات به سایر مناطق.
لایه مدیریت حکمرانی و برنامه‌ریزی منطقه‌ای: دولت محلی، اتحادیه‌های تجاری منطقه‌ای، سازمان‌های توسعه منطقه. این لایه، سیاست‌گذاری محلی و هماهنگی را بر عهده دارد. تدوین برنامه پیشرفت منطقه‌ای؛ سرمایه‌گذاری در سامانه‌های آبیاری زیرسطحی.
لایه حقوقی قوانین و مقررات خاص منطقه: قوانین شهرداری، مقررات زیست‌محیطی منطقه‌ای، نظام‌های مالکیت زمین. مقررات توزیع آب در آن منطقه خاص؛ مقررات بهره‌برداری از مراتع.


تبادلات بین‌منطقه‌ای، هسته اصلی تحلیل منطقه‌ای است و نشان می‌دهد که چگونه مناطق از طریق شبکه‌های فضایی به یکدیگر متصل می‌شوند. این تبادلات در لایه‌های عملیاتی اتفاق می‌افتد:

·      لایه تولید: صادرات و واردات محصولات بین مناطق. هر منطقه در تولید کالاهایی که در آن کارآمدتر است، تخصص می‌یابد و مازاد آن را با مناطق دیگر مبادله می‌کند.

·      لایه حسابداری: جریان پول، سرمایه‌گذاری مستقیم بین‌منطقه‌ای، انتقالات مالی (مانند مالیات به مرکز و دریافت یارانه).

·      لایه مدیریت: انتشار فناوری، دانش و ایده‌ها بین مناطق. اثرات سرریز دانش.

·      لایه حقوقی: ماهیت: هماهنگی قوانین، استانداردها و مقررات بین دولت‌های محلی.

اهمیت‌های تحلیل در مقیاس منطقه عبارت‌اند از:

1.    شناخت نابرابری‌های فضایی: تحلیل منطقه‌ای به ما نشان می‌دهد چرا برخی مناطق ثروتمند و برخی فقیر هستند (توسعه نامتوازن).

2.    تدوین سیاست‌های توسعه منطقه‌ای: به دولت‌ها کمک می‌کند تا به‌جای سیاست‌های یکسان برای کل کشور، برای هر منطقه باتوجه‌به پتانسیل‌هایش برنامه‌ریزی کنند.

3.    تصمیم‌گیری سرمایه‌گذاری: به بنگاه‌ها کمک می‌کند بهترین مکان را برای استقرار باتوجه‌به عوامل منطقه‌ای (دسترسی به منابع، بازارها، قوانین) انتخاب کنند.

4.    درک پدیده‌های فضایی: پدیده‌هایی مانند حاشیه‌نشینی، آلودگی‌های فرامنطقه‌ای، و مهاجرت فقط در این مقیاس قابل‌درک هستند.

منطقه جغرافیایی، عرصه واقعی تعامل مقیاس خرد و کلان است. پیشرفت اقتصادی یک پدیده فضامند[29] است و بدون در نظرگیری موقعیت جغرافیایی و تبادلات بین‌منطقه‌ای تحقق نمی‌یابد.

مناطق بین‌المللی

منطقه‌های بین‌المللی (بلوک‌های اقتصادی) یک «مقیاس جهانی» در تحلیل سازوکارهای اقتصادی است. این مقیاس، مجموعه‌ای از کشورها را که بر اساس منافع مشترک اقتصادی گرد هم آمده‌اند، به‌عنوان یک واحد تحلیل یکپارچه در نظر می‌گیرد. این بلوک‌ها در فضای بین‌المللی به‌عنوان بازیگرانی عمل می‌کنند که قواعد بازی اقتصاد جهانی را شکل داده یا تحت‌تأثیر قرار می‌دهند.

کانون توجه در مقیاس منطقه بین‌المللی، «تعاملات اقتصادی و سیاسی بین کشورهای عضو و موقعیت رقابتی بلوک در اقتصاد جهانی» است.

نقش لایه‌های عملیاتی در مقیاس مناطق بین‌المللی در جدول زیر ارائه شده است.

لایه نقش لایه در مقیاس بلوک اقتصادی مثال در اتحادیه اروپا
لایه تولید ایجاد زنجیره ارزش منطقه‌ای یکپارچه: جریان کالا، خدمات، سرمایه و نیروی کار بین کشورهای عضو را تسهیل می‌کند. این لایه، تقسیم کار درون‌بلوکی را شکل می‌دهد. بازار واحد اروپا: یک خودروی آلمانی می‌تواند بدون حقوق گمرکی با قطعاتی از ایتالیا، فرانسه و لهستان مونتاژ و در سراسر اتحادیه فروخته شود.
لایه حسابداری هماهنگی سیاست‌های پولی و مالی و ایجاد استانداردهای مشترک گزارش‌دهی: این لایه به دنبال کاهش هزینه‌های مبادله و ایجاد ثبات کلان در سطح بلوک است. اتحادیه پولی (یورو): کشورهای حوزه یورو از یک واحد پولی مشترک استفاده می‌کنند. قوانین کمک‌های دولتی برای جلوگیری از رقابت ناسالم مالی بین کشورهای عضو.
لایه مدیریت نهادسازی برای حکمرانی جمعی: این لایه، هسته اصلی تشکیل بلوک است. نهادهای فراملی برای تدوین قواعد، حل اختلافات و نمایندگی منافع جمعی بلوک ایجاد می‌شوند. کمیسیون اروپا، پارلمان اروپا، دادگاه عدالت اتحادیه اروپا. این نهادها قوانینی تصویب می‌کنند که در تمام کشورهای عضو لازم‌الاجرا است.
لایه حقوقی ایجاد چارچوب حقوقی فراملی: مجموعه‌ای از معاهدات، قوانین و مقررات که حاکمیت کشورهای عضو را در حوزه‌های مشخصی محدود کرده و به نهادهای بلوک اختیار می‌دهد. معاهدات ماستریخت و لیسبون اساسنامه حقوقی اتحادیه اروپا هستند و بر قوانین ملی اعضای آن تقدم دارند.


انواع بلوک‌های اقتصادی به ترتیب سطح یکپارچگی (پایین‌به‌بالا) عبارت‌اند از:

1.    منطقه ترجیحی تجاری[30]: کاهش محدود تعرفه‌ها بین اعضا.

2.    منطقه آزاد تجاری[31] : حذف تعرفه‌ها بین اعضا، اما هر کشور تعرفه جداگانه‌ای با غیر اعضا دارد؛ مانند: نفتا

3.    اتحادیه گمرکی[32] : منطقه آزاد تجاری به‌علاوه تعیین تعرفه مشترک خارجی؛ مانند: مرکوسور

4.    بازار مشترک[33]: اتحادیه گمرکی به‌علاوه آزادی حرکت سرمایه و نیروی کار؛ مانند: بازار واحد اروپا

5.    اتحادیه اقتصادی و پولی [34]: بازار مشترک به‌علاوه هماهنگی کامل سیاست‌های اقتصادی و واحد پولی مشترک؛ مانند: حوزه یورو در اتحادیه اروپا


کارکردها بلوک اقتصادی عبارت‌اند از:

1.    افزایش قدرت چانه‌زنی در عرصه جهانی: یک بلوک متحد می‌تواند در مذاکرات سازمان تجارت جهانی یا در مقابل قدرت‌های اقتصادی دیگر، موضع بسیار قوی‌تری داشته باشد.

2.    ایجاد صرفه‌جویی‌های مقیاس و دامنه: بنگاه‌های حاضر در بلوک، به‌جای یک بازار ملی چند ده‌میلیونی، به یک بازار منطقه‌ای چند صدمیلیونی دسترسی پیدا می‌کنند.

3.    جذب سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی: سرمایه‌گذاران خارجی، یک بلوک را به‌عنوان یک «سکو» برای تولید و صادرات به کل منطقه می‌بینند.

4.    تقویت صلح و ثبات سیاسی: وابستگی متقابل اقتصادی عمیق بین کشورها، هزینه درگیری را به‌شدت افزایش داده و مشوق‌های قوی برای حل مسالمت‌آمیز اختلافات ایجاد می‌کند.

چالش‌های بلوک اقتصادی‌های اقتصادی عبارت‌اند از:

1.    تضاد حاکمیت ملی و حاکمیت فراملی: اساسی‌ترین چالش این است که کشورها تا چه حد حاضرند از حاکمیت ملی خود در حوزه‌های اقتصادی، سیاسی و قضایی گذر کنند.

2.    ناهمگونی سطح توسعه: اختلاف سطح توسعه اقتصادی بین اعضا می‌تواند منجر به شکاف‌های منطقه‌ای و تنش شود.

3.    مسئله عاملیت و پاسخگویی: نهادهای فراملی ممکن است از نظر شهروندان عادی دور و غیرپاسخگو به نظر برسند که به «کسری دموکراسی[35]» تعبیر می‌شود.

4.    شکنندگی در برابر شوک‌های نامتقارن: یک شوک اقتصادی که تنها بخشی از بلوک را تحت‌تأثیر قرار دهد (مثلاً بحران بدهی در یک کشور)، می‌تواند کل بلوک را تحت‌فشار قرار دهد، زیرا ابزارهای سیاستی (مانند ارزش پول) برای همه یکسان است.

مقیاس‌های شبکه‌ای

مقیاس‌های شبکه‌ای بر الگوهای ارتباطی، جریان‌ها و ساختارهای تعاملی بین موجودیت‌های اقتصادی تمرکز دارند. برخلاف بعد سلسله‌مراتبی که بر «سطح تجرید» تأکید دارد، این بعد بر «شدت و ماهیت ارتباطات» متمرکز است. واحد تحلیل در مقیاس‌های شبکه‌ای موجودیت‌ها نیستند، بلکه روابط بین موجودیت‌هاست که اهمیت پیدا می‌کند.

مقیاس‌های شبکه‌ای در بخش اقتصاد در جدول زیر معرفی شده‌اند.

مقیاس کانون توجه موجودیت‌های کلیدی
عملکردی تحلیل شبکه‌ای واحدهای عملیاتی در مقیاس خرد و میانی برای انجام یک عملکرد یک عملکرد خاص اقتصادی زنجیره تأمین

بازار - منطقه

فضایی تحلیل شبکه مدیریت و برنامه‌ریزی سرزمین در سطوح مختلف آمایش سرزمین

شبکه نهادهای محلی و ملی

ارزش-بازار تحلیل چگونگی خلق و توزیع ارزش در شبکه‌های اقتصادی زنجیره ارزش جهانی

شبکه‌های توزیع و بازاریابی

سکوهای دیجیتال چندوجهی

دانش-نوآوری تحلیل شبکه‌های خلق و انتشار دانش و فناوری زیست‌بوم‌های نوآوری

شبکه‌های همکاری دانشگاه-صنعت

جامعه‌های متخصصین جهانی


مشخصه‌های متمایزکننده مقیاس‌های شبکه‌ای عبارت‌اند از:

·      مقیاس عملکردی بر کارایی جریان‌های فیزیکی و اطلاعاتی تأکید دارد و به بهینه‌سازی فرایندهای عملیاتی می‌پردازد. در این مقیاس، کارایی داخلی تک عاملان اقتصادی کم‌رنگ می‌شود و انسجام کلی شبکه اهمیت پیدا می‌کند.

·      مقیاس فضایی بر هماهنگی سیاست‌ها و تخصیص منابع در پهنه سرزمین تمرکز می‌کند و به تعادل‌بخشی بین منافع مختلف می‌پردازد. در این مقیاس، تصمیمات متمرکز و بخشی‌نگر جای خود را به حکمرانی شبکه‌ای چند ذی‌نفعی می‌دهد.

·      مقیاس ارزش-بازار بر چگونگی خلق، تصاحب و توزیع ارزش اقتصادی در شبکه‌های پیچیده متمرکز است و نقش‌آفرینی بازیگران مختلف در این فرایند را تحلیل می‌کند. در این مقیاس، سودآوری فردی بنگاه‌ها کم‌رنگ شده و موقعیت استراتژیک آنها در شبکه اهمیت می‌یابد.

·      مقیاس دانش-نوآوری بر پویایی‌های تعاملی در خلق و انتشار نوآوری تمرکز دارد و به تحلیل همکاری‌ها و رقابت‌های درون زیست‌بوم‌های نوآوری می‌پردازد. در این مقیاس، نوآوری منزوی و فردی معنای خود را از دست داده و نوآوری شبکه‌ای و جمعی جایگزین آن می‌شود.

هر یک از این مقیاس‌های شبکه‌ای، بعد متفاوتی از واقعیت اقتصادی را نمایان می‌سازند و امکان تحلیل پدیده‌های پیچیده‌ای را فراهم می‌کنند که در چارچوب سلسله‌مراتبی قابل‌درک نیستند. درک هم‌زمان این مقیاس‌های شبکه‌ای، برای تحلیل اقتصاد جهانی شده و به‌هم‌پیوسته ضروری است.

بازار-منطقه

مقیاس بازار-منطقه محدوده‌ای جغرافیایی-اقتصادی است که در آن تعامل نظام‌مند بین مشخصه‌های یک صنعت خاص (صرفه مقیاس فنی) و ویژگی‌های جمعیتی-اقتصادی یک منطقه شکل می‌گیرد. این مقیاس به‌عنوان یک سازوکار صنعت-منطقه عمل می‌کند که تمرکز اصلی آن بر تطبیق بهینه ظرفیت عرضه صنعت با اندازه و پراکندگی تقاضای منطقه است. این مقیاس به این پرسش پاسخ می‌دهد: «یک فعالیت اقتصادی خاص، برای اینکه توجیه‌پذیر و پایدار باشد، به چه اندازه از بازار (جمعیت و تقاضا) در یک محدوده جغرافیایی مشخص نیاز دارد؟» مقیاس بازار-منطقه، پلی است بین بخش اقتصاد و بخش سرزمین است.

نقش لایه‌های عملیاتی در مقیاس بازار - منطقه در جدول زیر ارائه شده است.

لایه نقش لایه در مقیاس بازار-منطقه مثال برای احداث یک استخر سرپوشیده
لایه تولید تعیین ظرفیت بهینه و فناوری بر اساس محدودیت‌ها و فرصت‌های منطقه: این لایه، نقطه حداقل کارایی مقیاس [36]فنی پروژه را با امکانات منطقه می‌سنجد. محاسبه ظرفیت بهینه استخر (۸ خط شنا) بر اساس فناوری در دسترس و برآورد حداکثر استفاده ممکن در منطقه
لایه حسابداری برآورد دقیق هزینه-فایده بر اساس متغیرهای منطقه‌ای: این لایه، نقطه سربه‌سر پروژه را نه به‌صورت انتزاعی، بلکه با در نظرگیری هزینه‌های عملیاتی منطقه (مانند قیمت انرژی، آب، نیروی کار) و درآمدهای پیش‌بینی‌شده بر اساس قدرت خرید ساکنان، محاسبه می‌کند. برآورد اینکه با تعرفه ماهانه ۵۰۰ هزار تومان و برآورد ۸۰۰ مشترک، پروژه پس از ۵ سال به سربه‌سر می‌رسد.
لایه مدیریت تحلیل استراتژیک مکان‌یابی و رقابت درون‌منطقه‌ای: این لایه هسته اصلی تحلیل بازار-منطقه است وشامل تحلیل رقبای موجود، تعیین «حوزه نفوذ» خدمات و تدوین راهبرد جذب مشتری از همان منطقه. تحلیل اینکه استخر پیشنهادی در شعاع ۵ کیلومتری با ۲ استخر دیگر رقابت خواهد کرد و باید راهبرد متمایزی (مثل تمرکز بر آموزش شنا به کودکان) اتخاذ کند.
لایه حقوقی اعمال مقررات استقرار و صدور مجوزهای محلی: این لایه، محدودیت‌ها و الزامات حقوقی خاص آن منطقه برای احداث آن کسب‌وکار را مشخص می‌کند. بررسی ضوابط شهرداری درباره تراکم مجاز، پارکینگ موردنیاز برای استخر و دریافت مجوزهای بهداشتی


تبادلات درون مقیاس بازار-منطقه، هسته اصلی این تحلیل است و نشان می‌دهد که چگونه عرضه صنعت و تقاضای منطقه در یک سیستم یکپارچه به تعادل می‌رسند:

·      لایه تولید: جریان تطبیق ظرفیت تولید با الگوی پراکندگی مصرف‌کنندگان در منطقه. هر فعالیت اقتصادی در مقیاسی مستقر می‌شود که هم از نظر فنی به‌صرفه باشد و هم از نظر جغرافیایی در دسترس مصرف‌کنندگان هدف قرار گیرد.

·      لایه حسابداری: جریان هزینه‌های استقرار فضایی و درآمدهای ناحیه‌ای. این لایه به برآورد دقیق‌تر نقطه سربه‌سر فضایی می‌پردازد.

·      لایه مدیریت: جریان اطلاعات درباره تراکم تقاضا و الگوهای رفتاری مصرف‌کنندگان در نقاط مختلف منطقه. این اطلاعات برای بهینه‌سازی مکان‌یابی و تعیین حوزه نفوذ خدمات حیاتی است.

·      لایه حقوقی: جریان اعمال ضوابط استقرار (مانند حداقل فاصله بین واحدهای همسان) و صدور مجوزهای محلی که توزیع فضایی فعالیت‌ها را تنظیم می‌کند.

اهمیت‌های تحلیل در مقیاس بازار-منطقه عبارت‌اند از:

1.   کاهش مخاطره سرمایه‌گذاری: از احداث پروژه‌های غیراقتصادی (مانند یک مرکز خرید بزرگ در یک شهرک کوچک) جلوگیری می‌کند.

2.   تخصیص بهینه منابع عمومی و خصوصی: به سرمایه‌گذاران و برنامه‌ریزان کمک می‌کند تا بدانند منابع را در کدام قسمت از منطقه و برای چه نوع خدماتی هزینه کنند.

3.   تدوین ضوابط علمی صدور پروانه: به دولت‌های محلی کمک می‌کند تا بر اساس تحلیل‌های بازار-منطقه، برای اصناف مختلف ضوابط علمی (مانند حداقل فاصله یا سرانه جمعیت) تعیین کنند.

4.   بهبود کارایی سیستم توزیع فضایی خدمات: تضمین می‌کند که خدمات هم از نظر اقتصادی برای ارائه‌دهنده توجیه‌پذیر باشد و هم از نظر دسترسی برای مصرف‌کننده بهینه باشد.

5.   مقیاس بازار-منطقه، عرصه تلفیق منطق فنی صنعت و منطق جغرافیایی منطقه است. این مقیاس نشان می‌دهد که موفقیت یک فعالیت اقتصادی نه‌تنها به «کارایی درونی» آن، بلکه تا حد زیادی به «تناسب بیرونی» آن با بازاری که در آن قرار گرفته است بستگی دارد. درک این مقیاس برای برنامه‌ریزی توسعه شهری، مکان‌یابی کسب‌وکارها و تدوین سیاست‌های کارآفرینی منطقه‌ای ضروری است.

آمایش سرزمین

آمایش سرزمین[37] به توزیع فضایی و جغرافیایی جمعیت، سرمایه، فعالیت‌ها و زیرساخت‌ها در پهنه یک کشور می‌پردازد و به این پرسش بنیادین پاسخ می‌دهد: «چه فعالیتی، در کجا، به چه میزان و با چه ترتیبی باید استقرار یابد تا توسعه‌ای متوازن، پایدار و عادلانه در سراسر کشور محقق شود؟»

آمایش سرزمین یک مقیاس شبکه‌ای است؛ در این مقیاس، کشور نه به‌عنوان مجموعه‌ای از مناطق مجزا، بلکه به‌عنوان یک شبکه سلسله‌مراتبی از مناطق در نظر گرفته می‌شود که از طریق جریان‌های مختلف (محصول، سرمایه، اطلاعات و انسان) به طور پویا به یکدیگر متصل هستند. نقش اصلی آمایش سرزمین، تعریف و هدایت این جریان‌ها و ارتباطات برای دستیابی به اهداف کلان ملی مانند امنیت، پایداری زیست‌محیطی و رشد اقتصادی متوازن است.

یک «سرزمین» را می‌توان یک اَبَرسامانه فضایی در نظر گرفت که خود از تعداد زیادی سامانه‌های فرعی (مناطق، شهرها، روستاها، دالان‌ها) تشکیل شده و در هر چهار لایه عمل می‌کند. نقش لایه‌های عملیاتی در مقیاس شبکه‌ای ملی (آمایش سرزمین) در جدول زیر ارائه شده است.

لایه نقش لایه در مقیاس آمایش سرزمین مثال
لایه تولید توزیع فضایی منابع و موجودیت‌های تولیدی تعیین نقش‌های اقتصادی پایه برای مناطق: تعریف یک منطقه به‌عنوان «قطب کشاورزی»، منطقه دیگر به‌عنوان «قطب ساخت کالا» و منطقه سوم به‌عنوان «قطب گردشگری» در تقسیم کار ملی.
لایه حسابداری ترازهای کلان بین مناطق؛ اندازه‌گیری جریان‌های مالی، سرمایه‌ای و انسانی بین مناطق و با دنیای خارج. بررسی تراز مهاجرت بین استان‌ها؛ محاسبه تولید ناخالص ملی با در نظرگیری سهم و وابستگی متقابل مناطق؛ ردیابی شکاف درآمدی بین استان‌ها.
لایه مدیریت سیاست‌گذاری برای توزیع جمعیت، سرمایه‌گذاری‌های کلان و زیرساخت‌های ملی تصمیم‌گیری در مورد احداث یک آزادراه یا خط ریلی سراسری که چندین منطقه را به هم متصل می‌کند؛ سیاست‌های تشویقی برای انتقال صنایع به مناطق محروم.
لایه حقوقی قوانین و مقررات زیست‌محیطی، منابع طبیعی، ثبت‌احوال و مالکیت. تعریف «حریم‌های ملی» (مانند حریم سواحل، جنگل‌ها و مراتع)؛ تعیین محدوده شهرها و شهرک‌ها؛ حفظ کاربری اراضی زراعی و باغ‌ها.


تبادلات بین‌منطقه‌ای، هسته اصلی تحلیل در مقیاس شبکه‌ای است و نشان می‌دهد که چگونه کل سرزمین به‌عنوان یک شبکه یکپارچه عمل می‌کند. این تبادلات در لایه‌های عملیاتی اتفاق می‌افتد:

·      لایه تولید: جریان کالا و خدمات در کریدورهای ملی. تخصص‌یابی مناطق بر اساس مزیت نسبی و مبادله محصولات در سطح ملی (مانند انتقال گندم از مناطق کشاورزی به کلان‌شهرها و انتقال کالاهای صنعتی در جهت عکس).

·      لایه حسابداری: جریان بودجه و سرمایه از مرکز به مناطق و بالعکس. سیستم مالیاتی ملی که منابع را از مناطق ثروتمند جمع‌آوری و به مناطق محروم تزریق می‌کند (سیاست‌های توزیع مجدد). سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی که در یک نقطه از کشور متمرکز می‌شود؛ اما اثرات آن در کل شبکه منتشر می‌شود.

·      لایه مدیریت: انتقال و هماهنگی سیاست‌ها در سطح ملی. برنامه‌های توسعه پنج‌ساله که چارچوب توسعه را برای تمام مناطق تعیین می‌کنند. سیستم آموزشی ملی که نیروی انسانی متحرک برای کل شبکه تربیت می‌کند.

·      لایه حقوقی: یکپارچگی حقوقی سرزمین. ایجاد چارچوب قانونی یکسان برای تمام مناطق جهت اطمینان از انسجام و امکان جابه‌جایی آزادانه عوامل تولید (نیروی کار، سرمایه) در سراسر کشور.

اهمیت‌های تحلیل در مقیاس شبکه‌ای ملی (آمایش سرزمین) عبارت‌اند از:

1.   دستیابی به توسعه متوازن و عدالت فضایی: تحلیل در این مقیاس به ما نشان می‌دهد چگونه می‌توان با توزیع عادلانه جمعیت، فعالیت‌های اقتصادی و سرمایه‌گذاری‌های زیرساختی، از تمرکزگرایی افراطی و شکاف بین مناطق جلوگیری کرد.

2.   تدوین راهبردهای کلان توسعه ملی: به دولت مرکزی کمک می‌کند تا چشم‌انداز فضایی بلندمدت کشور را ترسیم کند؛ مثلاً تعیین کند که کدام مناطق باید حفظ، کدام باید تقویت و کدام باید برای اسکان جمعیت آینده آماده شوند.

3.   مدیریت یکپارچه منابع ملی و بحران‌ها: تصمیم‌گیری درباره نحوه بهره‌برداری از منابع استراتژیک ملی (مانند آب، معادن، انرژی) و برنامه‌ریزی برای مقابله با بحران‌های فرامنطقه‌ای (مانند سیل، خشکسالی، مهاجرت‌های گسترده) تنها در این مقیاس ممکن است.

4.   تقویت امنیت و تاب‌آوری ملی: با توزیع مناسب مراکز حیاتی، زیرساخت‌ها و فعالیت‌های اقتصادی در پهنه سرزمین، وابستگی به یک نقطه واحد کاهش یافته و امنیت و تاب‌آوری کل سیستم در برابر شوک‌های داخلی و خارجی افزایش می‌یابد.

5.   بهینه‌سازی شبکه‌های زیرساختی: برنامه‌ریزی برای شبکه‌های حمل‌ونقل (جاده، ریلی)، انرژی (برق، نفت) و ارتباطات (مراکز داده، فیبر نوری) در این مقیاس، کارایی کل سیستم ملی را به حداکثر می‌رساند.


تمایز آمایش سرزمین با سایر مقیاس‌ها به شرح زیر است:

·      تفاوت با مقیاس اقتصاد ملی: مقیاس اقتصاد ملی (در مقیاس‌های سلسله‌مراتبی) صرفاً کل‌نگر است، اما آمایش، کل‌نگری فضامند دارد.

·      تفاوت با مقیاس منطقه‌ای: مقیاس منطقه‌ای (در مقیاس‌های سلسله‌مراتبی) فقط یک منطقه را می‌بیند، اما آمایش، به تعاملات بین مناطق می‌پردازد

·      تفاوت با مقیاس بازار-منطقه: مقیاس بازار-منطقه، اقتصادی محض است، اما آمایش، ملاحظات زیست‌محیطی و اجتماعی را هم دخیل می‌کند.

آمایش سرزمین را باید یک «مقیاس بالادستی» در نظر گرفت که بر فراز تمام مقیاس‌های دیگر ایستاده است. آمایش سرزمین بر برخلاف سایر مقیاس‌ها که توصیفی-تحلیلی هستند، آمایش یک مقیاس تجویزی-طراحانه است. در این مقیاس تضادهای فضایی (مثلاً تضاد بین توسعه صنعتی در یک منطقه و امنیت آبی در منطقه دیگر) تحلیل می‌شوند. کارکرد این مقیاس ایجاد هماهنگی فضایی بین تمام مقیاس‌های اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی است. آمایش سرزمین، عرصه نهایی تعامل تمام مقیاس‌ها (خرد، میانی و کلان) است.

پیشرفت پایدار یک کشور، پدیده‌ای کاملاً وابسته به مکان و شبکه است و بدون در نظرگیری ساختار فضایی و تبادلات بین‌منطقه‌ای مناسب محقق نمی‌شود.

زنجیره‌های جهانی

زنجیره‌های تأمین و ارزش جهانی، مقیاس‌های شبکه‌ای هستند. واحد تحلیل در این مقیاس، «یک شبکه خاص از ارتباطات بین‌المللی» حول یک محصول یا خدمت است؛ شبکه‌ای که موجودیت‌های مختلف از بنگاه‌های خرد تأمین‌کننده تا شرکت‌های چندملیتی و کشورها را در بر می‌گیرد.

زنجیره تأمین جهانی[38] بر بهینه‌سازی لجستیک، مدیریت جریان فیزیکی کالاها و اطلاعات، و مکان‌یابی کارآمد هر یک از گره‌های شبکه (از معدن تا خط مونتاژ تا توزیع) تمرکز دارد. هدف نهایی آن، کاهش هزینه‌ها، افزایش سرعت و بهبود قابلیت اطمینان است.

نقش لایه‌های عملیاتی در زنجیره تأمین جهانی در جدول زیر ارائه شده است.


لایه نقش لایه در مقیاس زنجیره تأمین جهانی مثال در زنجیره تأمین خودرو
لایه تولید مدیریت فیزیکی و جغرافیایی تولید و توزیع: تعیین مکان بهینه برای تأمین قطعات، کارخانه‌های مونتاژ و مراکز توزیع باتوجه‌به هزینه، زمان و مخاطره. تقسیم جغرافیایی تولید: تولید قطعات در تایوان (تراشه)، لاستیک در تایلند، و مونتاژ نهایی در آلمان یا مکزیک برای دسترسی به بازارهای منطقه‌ای.
لایه حسابداری مدیریت هزینه‌های لجستیک و سرمایه در گردش: ردیابی هزینه‌های حمل‌ونقل، گمرک و انبارداری؛ بهینه‌سازی جریان نقدینگی برای پرداخت به تأمین‌کنندگان بین‌المللی. محاسبه هزینه کل تملک یک قطعه از چین شامل هزینه خرید، حمل‌ونقل دریایی، بیمه و عوارض گمرکی.
لایه مدیریت هماهنگی و یکپارچه‌سازی عملیات بین گره‌های شبکه: استفاده از سامانه‌های برنامه‌ریزی منابع برای ردیابی سفارش‌ها و موجودی؛ مدیریت ارتباط با تأمین‌کنندگان چندملیتی و پیمانکاران لجستیک. هماهنگی زمان‌بندی بین کشتی‌های حامل قطعات از آسیا و خط مونتاژ در اروپا برای جلوگیری از توقف تولید. استفاده از سیستم رهگیری ماهواره‌ای برای کانتینرها.
لایه حقوقی حاکمیت بر قوانین تجارت و ترانزیت بین‌المللی: انطباق با مقررات گمرکی، استانداردهای ایمنی کالا در کشورهای مختلف، و قوانین حمل‌ونقل بین‌المللی (هوایی، دریایی، زمینی). انطباق با قوانین کشور مبدأ برای تعرفه ترجیحی؛ رعایت مقررات ایمنی خودرو (مانند استانداردهای آلایندگی یورو) برای هر بازار هدف.


زنجیره ارزش جهانی[39] به تحلیل چگونگی تقسیم کار، خلق ارزش افزوده در مراحل مختلف، و در نهایت، توزیع ارزش و قدرت در سرتاسر شبکه می‌پردازد. این مقیاس به سؤالاتی مانند «کدام فعالیت‌ها بیشترین سود را ایجاد می‌کنند؟» و «قدرت مذاکره در شبکه در دست کیست؟» پاسخ می‌دهد.

نقش لایه‌های عملیاتی در زنجیره ارزش جهانی در جدول زیر ارائه شده است.

لایه نقش لایه در مقیاس زنجیره ارزش جهانی مثال در زنجیره ارزش پتروشیمی
لایه تولید تقسیم کار و تخصص‌یابی در فعالیت‌های با ارزش‌افزوده متفاوت: تفکیک فعالیت‌های دانش‌بری (طراحی، تحقیق‌وتوسعه) از فعالیت‌های سرمایه‌بر (پالایش) و کاربر (مونتاژ). تقسیم کار: استخراج نفت خام در عربستان (سرمایه‌بر)، تبدیل به محصولات پتروشیمی در کره جنوبی (سرمایه‌بر و فناوری‌محور)، و تولید پلاستیک‌های مهندسی‌شده در آلمان (دانش‌بر).
لایه حسابداری ردیابی و اندازه‌گیری ارزش افزوده در هر مرحله: محاسبه سهم هر کشور و هر شرکت از ارزش نهایی محصول. تحلیل حاشیه سود در بخش‌های مختلف زنجیره. محاسبه ارزش افزوده: قیمت نفت خام (ارزش کم) در مقابل قیمت رزین‌های تخصصی پلیمری یا داروهای مشتق‌شده از نفت (ارزش بسیار بالا). اندازه‌گیری "شکاف ارزش" بین کشورهای صاحب نفت و کشورهای صاحب فناوری پالایشگاهی.
لایه مدیریت کنترل و حکمرانی بر زنجیره ارزش: تعیین استانداردهای فنی، مدیریت برند، و کنترل کانال‌های توزیع. شرکت‌های پیشرو[40] از طریق این لایه، بر کل شبکه حکمرانی می‌کنند. کنترل توسط شرکت‌های چندملیتی: یک شرکت فناوری فرایندهای پیچیده و کاتالیزورها را کنترل کرده و با تعیین استانداردهای کیفیت، بر تأمین‌کنندگان پایین‌دستی سلطه دارد.
لایه حقوقی حفاظت از دارایی‌های نامشهود و تعیین قواعد بازی: قوانین مالکیت فکری (ثبت پتنت‌ها، کپی‎رایت)، قراردادهای لیسانس فناوری، و موافقت‌نامه‌های تجاری منطقه‌ای که جریان ارزش را شکل می‌دهند. پتنت‌های مربوط به کاتالیزورها و فرمولاسیون‌های خاص که اجازه تولید محصولات با ارزش‌افزوده بالا را تنها به تعداد محدودی شرکت می‌دهد. قراردادهای بلندمدت لیسانس برای استفاده از فناوری‌های اختصاصی.


تحلیل زنجیره‌های جهانی در این مقیاس شبکه‌ای، به دلایل زیر حیاتی است و نمی‌توان آن را صرفاً در مقیاس‌های سلسله‌مراتبی کلان (مانند اقتصاد جهانی یا بلوک‌های اقتصادی) گنجاند:

1.    واحد تحلیل متفاوت است: واحد تحلیل در مقیاس‌های سلسله‌مراتبی «کل اقتصاد جهانی» یا «یک بلوک اقتصادی» است. درحالی‌که واحد تحلیل در اینجا «یک شبکه خاص از ارتباطات بین بنگاه‌ها و کشورها» حول یک محصول (مانند گوشی هوشمند، خودرو، پوشاک) است. این شبکه، مرزهای سنتی کشورها و صنایع را در می‌نوردد.

2.    درک پدیده‌های نوظهور منحصربه‌فرد: پدیده‌های مهمی تنها در این سطح از تحلیل شبکه‌ای قابل‌مشاهده و درک هستند، از جمله:

o     شکاف ارزش[41] : درک اینکه چرا کشورهایی که در مراحل با ارزش افزوده پایین (تأمین مواد خام یا مونتاژ ساده) تخصص دارند، سهم ناچیزی از سود نهایی می‌برند.

o     آسیب‌پذیری نظام‌مند[42] : شناسایی گره‌های حیاتی و حساس در شبکه که شکست آن‌ها (به دلیل همه‌گیری، بلایای طبیعی، یا تنش‌های ژئوپلیتیک مانند همه‌گیری کووید یا بحران کانال سوئز) می‌تواند کل زنجیره را فلج کند.

o     افزایش قدرت انحصاری[43]: ردیابی اینکه چگونه کنترل بر استانداردها، فناوری‌ها و کانال‌های توزیع (لایه‌های مدیریت و حقوقی) باعث تمرکز غیرقابل‌باور قدرت و سود در دست تعداد معدودی شرکت پیشرو می‌شود.

3.     نیاز به ابزارهای تحلیلی خاص: تحلیل این زنجیره‌های پیچیده نیازمند ابزارهایی است که برای ترسیم و کمی‌کردن جریان‌های بین‌المللی ارزش طراحی شده‌اند، ابزاری مانند:

o     جدول داده-ستانده بین‌کشوری[44]: که دقیقاً نشان می‌دهد ارزش افزوده ایجادشده توسط هر کشور چگونه در کالاها و خدمات نهایی سایر کشورها تجسم می‌یابد.

o     نقشه‌برداری از زنجیره تأمین[45] : برای شناسایی تمامی تأمین‌کنندگان تا چندین سطح بالادستی و ارزیابی مخاطره‌های موجود در آن‌ها.

4.    هدایت‌کننده سیاست‌گذاری هوشمند: این تحلیل به کشورها کمک می‌کند تا به‌جای تمرکز صرف بر صادرات کلی، راهبردهای برای «صعود در زنجیره ارزش» تدوین کنند. یعنی با سرمایه‌گذاری در آموزش، فناوری و زیرساخت، به مراحل با ارزش افزوده بالاتر از زنجیره (طراحی، بازاریابی، خدمات پس از فروش) نقل‌مکان کنند.

5.    تغییر درک از رقابت‌پذیری: رقابت‌پذیری در این مقیاس، دیگر تنها به معنای رقابت بین کشورها یا بنگاه‌ها نیست، بلکه به معنای جایگاه یک موجودیت (کشور یا بنگاه) در شبکه جهانی ارزش و توانایی آن برای جذب و حفظ فعالیت‌های پر ارزش است.


مثال: زنجیره ارزش جهانی خودرو، شبکه‌ای پیچیده است که در آن مراحل مختلف طراحی، تولید، و توزیع یک خودرو در کشورهای متعددی صورت می‌گیرد و هر کشور یا شرکت، سهمی از ارزش نهایی محصول را به خود اختصاص می‌دهد. تحلیل این زنجیره نشان می‌دهد که سود و قدرت در کدام بخش‌ها متمرکز شده است.

لایه نقش لایه در زنجیره ارزش جهانی خودرو مثال
لایه تولید تقسیم کار و تخصص‌یابی در فعالیت‌های با ارزش افزوده متفاوت: این لایه، جغرافیای تولید را بر اساس مزیت رقابتی (هزینه، مهارت، فناوری) تعریف می‌کند. فعالیت‌های با ارزش افزوده بالا (طراحی، تحقیق و توسعه) از فعالیت‌های با ارزش افزوده پایین (مونتاژ ساده یا تولید قطعات استاندارد) جدا می‌شوند. o     فعالیت با ارزش افزوده بسیار بالا (کشورهای توسعه‌یافته): طراحی کلی خودرو، توسعه پلتفرم‌های مدولار، مهندسی موتور و سیستم‌های پیشرفته رانندگی در مراکز تحقیق‌وتوسعه آلمان، ژاپن و آمریکا.

o     فعالیت با ارزش افزوده متوسط (کشورهای با هزینه متوسط): تولید قطعات پیچیده؛ مانند باتری‌های لیتیوم-یون در کره جنوبی، یا سیستم‌های الکترونیکی در تایوان.

o     فعالیت با ارزش افزوده پایین (کشورهای با هزینه پایین): مونتاژ نهایی یا تولید قطعات ساده مانند صندلی‌ها و سیم‌کشی در کشورهایی مانند مکزیک، مراکش یا ویتنام.

لایه حسابداری ردیابی و اندازه‌گیری ارزش افزوده در هر مرحله و توزیع سود: این لایه، "شکاف ارزش" بین کشورها و شرکت‌ها را کمی‌سازی می‌کند. سهم هر یک از بازیگران از قیمت نهایی خودرو محاسبه می‌شود. o      تجزیه‌وتحلیل قیمت تمام‌شده یک خودروی ۵۰,۰۰۰ دلاری: ممکن است سهم یک شرکت آلمانی از بابت طراحی و برند ۱۵,۰۰۰ دلار، سهم شرکت تایوانی از بابت تراشه‌ها ۵,۰۰۰ دلار، سهم کارخانه مکزیکی از بابت مونتاژ تنها ۲,۰۰۰ دلار و سود نمایندگی‌های محلی ۴,۰۰۰ دلار باشد.

o      اندازه‌گیری حاشیه سود: یک شرکت مانند بوش (تأمین‌کننده قطعات فنی) حاشیه سود بسیار بالاتری نسبت به یک شرکت تأمین‌کننده قطعات پلاستیکی عمومی دارد.

لایه مدیریت کنترل، هماهنگی و حکمرانی بر زنجیره ارزش: شرکت‌های پیشرو که سازندگان تجهیزات اصلی هستند (مانند تویوتا، فولکس‌واگن، تسلا) از طریق این لایه، استانداردها، جریان دانش و کانال‌های توزیع را کنترل می‌کنند. قدرت مذاکره در این لایه تعیین می‌شود. o     کنترل توسط سازندگان تجهیزات اصلی[46]: تسلا نرم‌افزار، رابط کاربری و شبکه سوپر شارژرهای خود را به طور کامل کنترل می‌کند و این کنترل، منبع عظیمی از ارزش و وفاداری مشتری است.

o      تعیین استانداردهای فنی: فولکس‌واگن مشخصات فنی دقیقی برای تمام قطعات تأمین‌کنندگانش تعیین می‌کند و از طریق سیستم‌های دیجیتال، عملکرد آن‌ها را رصد می‌کند.

o      مدیریت برند و بازاریابی: ارزش برندهایی مانند مرسدس‌بنز یا بی ام و، که حاصل دهه‌ها سرمایه‌گذاری در بازاریابی و نوآوری است، اجازه می‌دهد آن‌ها محصولات خود را با حاشیه سود بسیار بالا بفروشند.

لایه حقوقی حفاظت از دارایی‌های نامشهود و تعیین چارچوب قانونی حاکم بر زنجیره: این لایه از طریق قوانین مالکیت فکری، قراردادها و موافقت‌نامه‌ها، مانع از دسترسی رقبا به فناوری‌های کلیدی شده و جریان ارزش را محدود و هدایت می‌کند. o      پتنت‌ها و کپی‌رایت: پتنت‌های شرکت تسلا روی فناوری‌های باتری و سیستم‌های خروج اضطراری خودرو، به آن مزیت رقابتی پایدار می‌دهد.

o      قراردادهای انحصاری: یک سازنده خودرو ممکن است با یک شرکت مانند لیدا قرارداد انحصاری امضا کند تا رقبا نتوانند به این فناوری حیاتی برای خودروهای خودران دسترسی پیدا کنند.

o      مقررات و استانداردهای زیست‌محیطی: قوانین سخت‌گیرانه آلایندگی اتحادیه اروپا (یورو ۷)، شرکت‌هایی را که در فناوری‌های پاک پیشتاز هستند (مانند تویوتا در هیبرید یا تسلا در الکتریک) در موضع قدرت قرار می‌دهد و برای دیگران مانع ایجاد می‌کند.


تحلیل زنجیره ارزش جهانی خودرو از طریق این چهار لایه نشان می‌دهد که چرا یک شرکت آلمانی یا ژاپنی سود کلانی به دست می‌آورد، درحالی‌که کارخانه‌های مونتاژ در کشورهای درحال‌توسعه با حاشیه سود ناچیزی کار می‌کنند. ارزش واقعی نه در مونتاژ فیزیکی، بلکه در کنترل لایه‌های مدیریت (برند، استانداردها، کانال‌ها) و حقوقی (پتنت‌ها، فناوری) نهفته است. این تحلیل به کشورها و شرکت‌ها می‌آموزد که برای دستیابی به سهم بیشتری از این ارزش، باید به سمت فعالیت‌های دانش‌بنیان و کنترل‌کننده در این لایه‌ها حرکت کنند.

مقیاس‌های زمانی

مقیاس زمانی، بعد پویا در تحلیل سازوکارهای اقتصادی است که بر افق زمانی و سرعت تغییرات تمرکز دارد. این بعد تعیین می‌کند که یک تحلیل در چه بازه زمانی معنا پیدا می‌کند و چگونه قواعد حاکم با تغییر افق زمانی دگرگون می‌شوند. این بعد برای تمایز بین نوسانات موقتی و روندهای ساختاری تأکید دارد.

مقیاس‌های زمانی در بخش اقتصاد در جدول زیر معرفی شده‌اند.

مقیاس بازه، افق کانون توجه مثال
بسیار کوتاه‌مدت (فوری) ثانیه تا روز تطبیق و واکنش معاملات الگوریتمی در بورس، مدیریت موجودی لحظه‌ای
کوتاه‌مدت (ادوار تجاری) چند ماه تا ۲ یا 3  سال نوسانات، شوک‌ها و واکنش‌های فوری مدیریت موجودی تصمیم‌های قیمت‌گذاری
میان‌مدت (ساختاری) ۳ تا ۱۰ سال سرمایه‌گذاری و تغییر ساختار احداث کارخانه جدید، اجرای طرح‌های آمایش سرزمین، تغییر مدل کسب‌وکار
بلندمدت (تکاملی) ۱۰ تا ۵۰ سال تحولات فناورانه انقلاب دیجیتال، تغییر اقلیم و گذار انرژی، تحولات جمعیتی
بسیار بلندمدت (تاریخی-تمدنی) بیش از ۵۰ سال الگوهای تمدنی ظهور و سقوط نظام‌های اقتصادی، چرخه‌های تمدنی


ویژگی‌های متمایزکننده مقیاس‌های زمانی عبارت‌اند از:

·      مقیاس کوتاه‌مدت بر مدیریت تقاضا و چرخه‌های تجاری تأکید دارد و به سیاست‌های تثبیت‌کننده می‌پردازد. در این افق، روندهای بنیادی و تحولات ساختاری نادیده گرفته می‌شوند.

·      مقیاس میان‌مدت بر تغییرات ساختاری و سرمایه‌گذاری‌های مولد تمرکز دارد و به برنامه‌ریزی توسعه می‌پردازد. این مقیاس پلی بین سیاست‌های تثبیت کوتاه‌مدت و تحولات بلندمدت ایجاد می‌کند.

·      مقیاس بلندمدت بر تحولات نهادی، تکنولوژیک و جمعیتی متمرکز است و به تحلیل مسیرهای توسعه می‌پردازد. در این افق، نوسانات موقتی و حباب‌ها اهمیت خود را از دست می‌دهند.

·      مقیاس بسیار بلندمدت بر تغییرات پارادایمی و تمدنی تمرکز دارد و به تحلیل چارچوب‌های حاکم بر نظام‌های اقتصادی می‌پردازد. این مقیاس، تحولات بنیادی در شیوه‌های تولید و سازمان‌دهی اقتصادی را بررسی می‌کند.

مثال: فیلتر «کوتاه‌مدت» روی یک نوآوری، اختلال در بازار و واکنش سهام‌داران را نشان می‌دهد. فیلتر «بلندمدت» روی همان نوآوری، تغییر بینش (پارادایم) صنعت و ایجاد مشاغل جدید را نشان می‌دهد.


ویژگی‌های کیفیت

کارکرد اصلی بخش اقتصاد، تأمین منابع برای «الزامات انسان‌ها و سایر موجودات» است. علاوه بر این، بخش اقتصاد باید کارکردهایی برای سایر بخش‌های کشور و همچنین عوامل خارج از کشور داشته باشد. بخش اقتصاد برای تحقق این کارکردها، باید از ویژگی‌های «ساختاری، کارکردی، تبادل محیطی و راهبری» بهره‌مند باشد تا در نهایت بتواند ویژگی‌های کاربری را برای مردم محقق سازد؛ البته علاوه بر مردم، ویژگی‌های کاربری برای همه عامل‌ها (از کارکنان گرفته تا تشکل‌ها و بنگاه‌ها) فراهم باشد.

ویژگی‌هایی کیفیت بخش اقتصاد عبارت‌اند از:

o     کاربری: دسترس‌پذیری، کاربردپذیری، پیش‌بینی‌پذیری، پشتیبانی‌پذیری، اعتمادپذیری و فراگیری

o     ساختاری: جامعیت، یکپارچگی، انسجام، همخوانی، ساختاریافتگی، نگهداری‌پذیری، توسعه‌پذیری، هم‌راستایی

o     کارکردی: اثربخشی، کارایی، ثبات، تحمل خطا، هماهنگی، تداوم، پایداری، اطمینان‌پذیری، مقیاس‌پذیری، خودتنظیمی، خودسازماندهی

o     تبادل محیطی: سازگاری، یادگیری، انعطاف‌پذیری، استحکام، تاب‌آوری، تعامل‌پذیری، هم‌کنشی، بازدارندگی

o     راهبری: شفافیت، رؤیت‌پذیری، کنترل‌پذیری، سنجش‌پذیری، پاسخگویی، مسئولیت‌پذیری، حسابرسی‌پذیری، مشارکت‌پذیری

ویژگی‌های کاربری بیانگر تجربه ملموس ذی‌نفعان زیست‌بوم اقتصادی هستند که به‌عنوان برآیند و خروجی سازوکارها، از ترکیب و عملکرد موفق ویژگی‌های «ساختاری، کارکردی، تبادل محیطی و راهبری» حاصل می‌شوند. وقتی زیست‌بوم اقتصاد از ساختار مناسب، کارکرد مؤثر، توانایی تعامل پویا با محیط و راهبری حرفه‌ای برخوردار باشد، ویژگی‌های کاربری مطلوب برای تمامی مردم و عوامل محقق می‌شود. بیان ویژگی‌ها از منظر کاربران، ابعاد ویژگی‌های ساختاری و عملکردی زیست‌بوم اقتصاد را بهتر نشان می‌دهد.

سازوکارهای بخش اقتصاد در مقیاس‌های سلسله‌مراتبی (خرد، میانی، کلان)، شبکه‌ای (عملکردی، فضایی، ارزش-بازار، دانش-نوآوری) و زمانی باید ویژگی‌های ساختاری، کارکردی، تبادل محیطی و راهبری متناسب را داشته باشند.

مثال: تاب‌آوری یک صنعت (مقیاس سلسله‌مراتبی میانی) به توانایی شبکه زنجیره تأمین آن (شبکه عملکردی) برای مقاومت در برابر شوک‌ها و بازیابی سریع (مقیاس زمانی میان‌مدت) بستگی دارد.

مثال: دسترس‌پذیری خدمات مالی برای بنگاه‌های کوچک به یکپارچگی شبکه مؤسسات مالی (ساختاری)، اثربخشی سازوکارهای اعتبارسنجی (کارکردی)، انعطاف‌پذیری در برابر تغییرات بازار (تبادل محیطی) و شفافیت در تخصیص منابع (راهبری) وابسته است.

با برخورداری از ویژگی‌هایی مانند خودسازماندهی و خودتنظیمی، نیاز به مداخله مستقیم حاکمیتی برای تحقق اهداف کاهش می‌یابد. در چنین موقعیتی، نقش راهبری به شفاف‌سازی، نظارت و تسهیل‌گری تغییر می‌یابد تا بستری فراهم شود که تمامی عوامل (از مسئولان حاکمیتی تا مشارکت‌کنندگان) در چارچوبی شفاف، پاسخگو و قابل حسابرسی، در جهت ارتقای کیفیت کل زیست‌بوم اقتصادی عمل کنند.

ویژگی‌های کاربری

ویژگی‌های کاربری کیفیت، تجربه بهره‌مندی کلیه ذی‌نفعان زیست‌بوم اقتصادی از محصولات و سازوکارهای اقتصادی را بیان می‌کنند. این ویژگی‌ها پل ارتباطی بین «عرضه» و «نیاز» بوده و یک محصول و فضای کاری را به یک «راه‌حل مؤثر» در زندگی مردم و فعالیت عامل‌ها تبدیل می‌کنند.

تمایز کیفیت محصول[47] با کیفیت بهره‌مندی[48] در جدول زیر به طور خلاصه ارائه شده است.

کیفیت محصول کیفیت بهره‌مندی
محور ارزیابی خود محصول تعامل بین کاربر و محصول
سؤال کلیدی آیا این محصول به‌خوبی ساخته شده و کار می‌کند؟ آیا کاربر می‌تواند به‌خوبی و به طور مؤثر از این محصول استفاده کند و نیازش برطرف شود؟
نوع کیفیت کیفیت محصول؛

آنچه که در طراحی محصول گنجاند می‌شود.

کیفیت تجربه

آنچه کاربر در دنیای واقعی و در حین استفاده درک می‌کند

وابستگی مستقل از کاربر

محصول به‌تنهایی این مشخصه‌ها را دارد

کاملاً وابسته به کاربر

توانایی‌ها، انتظارات، زمینه استفاده

کانون توجه خروجی تحقق ارزش


سنجیده بودن (استاندارد بودن) شرط لازم است؛ اما ویژگی‌های کاربری شرط کافی برای تحقق ارزش واقعی هستند. یک محصول یا فضای کاری می‌تواند از نظر فنی «با کیفیت» باشد، اما اگر ویژگی‌های «دسترس‌پذیری، کاربردپذیری، پیش‌بینی‌پذیری، پشتیبانی‌پذیری، اعتمادپذیری و فراگیری» را نداشته باشد، در عمل یک محصول یا فضای کاری «خوب» محسوب نمی‌شود.

ویژگی‌ها کاربری الزامات «تحقق‌پذیری ارزش[49]» را در برداشته و بر چند مضمون اساسی استوار هستند:

o     گذار از حالت بالقوه به بالفعل: تبدیل «چیزی که هست» به «چیزی که می‌تواند باشد»

o     تأکید بر نتیجه و اثر: ارزش واقعی در «تأثیر» است، نه در «وجود محصول»

o     ذی‌نفع محوری: ارزش در تعامل با کاربر و در یک بستر خاص تعریف می‌شود

o     تکمیل چرخه ارزش: حلقه بین «تولید» و «تأثیر مطلوب» را پر می‌کند

سازوکارهای اقتصادی باید در کنار «تولید سنجیده»، برای ارتقای قابلیت تحقق ارزش نیز سرمایه‌گذاری کند. ویژگی‌های کاربری مستقیماً تجربه کلیه ذی‌نفعان زیست‌بوم اقتصادی را شکل می‌دهند و تعیین می‌کنند که خروجی‌های اقتصاد تا چه حد می‌توانند در زندگی و کار آنان ارزش‌آفرینی کنند.

مثال: یک شرکت داروسازی، داروی فشارخون با بالاترین استانداردهای جهانی تولید می‌کند. از نظر شیمیایی خالص و مؤثر است. این دارو فقط در داروخانه‌های مراکز استان‌ها موجود است. یک بیمار روستایی برای خرید آن باید ۲۰۰ کیلومتر سفر کند؛ همچنین قیمت آن بسیار بالا است و تحت پوشش بیمه قرار نمی‌گیرد. (ضعف دسترس‌پذیری). بروشور آن با فونت ریز و زبان تخصصی نوشته شده و برای یک فرد مسن با سواد کم قابل‌درک نیست. (ضعف کاربردپذیری) در نتیجه این داروی استاندارد نیاز بیماران کم‌درآمد را تحقق نمی‌بخشد. مرگ‌ومیر ناشی از فشارخون در این اقشار بالا می‌ماند. اما اگر همان دارو در شبکه گسترده‌ای از داروخانه‌های شهری و روستایی و حتی خانه‌های بهداشت توزیع شود و تحت پوشش کامل بیمه قرار داد شده یا با یارانه عرضه شود، بروشور با تصاویر ساده و زبان عامیانه تهیه شده و نسخه صوتی آن نیز موجود باشد و یک سامانه پیامک رایگان به بیماران یادآوری می‌کند دارو را مصرف کنند؛ همان دارو نیاز طیف وسیعی از بیماران را تحقق می‌بخشد. سلامت عمومی ارتقا می‌یابد و بهره‌وری نیروی کار افزایش پیدا می‌کند.

مثال: ساخت یک جاده ۵۰ کیلومتری خروجی پروژه راه‌سازی است. در این مرحله، اگر پروژه متوقف شود، فقط یک خروجی رخ‌داده است؛ اما هنوز منافع این جاده محقق نشده است. برای تحقق ارزش این جاده باید بررسی کرد که:

·      پشتیبانی‌پذیری: آیا بودجه و سازوکاری برای تعمیر و نگهداری این جاده وجود دارد؟ اگر پس از یک سال ترک بردارد و کسی آن را تعمیر نکند، منفعت خود را از دست می‌دهد.

·      دسترس‌پذیری: آیا ورودی‌ها و خروجی‌های جاده برای همه روستاهای اطراف طراحی شده؟ آیا برای عابران پیاده و دوچرخه‌سواران ایمن است؟

·      اعتمادپذیری: پیش‌بینی‌پذیری: آیا در فصل بارندگی به دلیل ریزش کوه مسدود نمی‌شود؟

با وجود این ویژگی‌ها، کشاورزان می‌توانند محصولات خود را به‌راحتی به بازار برسانند، دانش‌آموزان به مدرسه دسترسی بهتری پیدا می‌کنند و خدمات اورژانس سریع‌تر عمل می‌کند.

مثال: ویژگی‌های کاربری از نگاه یک مصرف‌کننده شامل چنین مواردی است:

·      دسترس‌پذیری: امکان دسترسی فیزیکی و مالی به محصول یا خدمت، با درنظرگیری هزینه و توان پرداخت فرد، و همچنین توجه به توانایی‌های فیزیکی و شناختی

·      کاربردپذیری: قابلیت استفاده از محصول برای هدف موردنظر بدون زحمت و سردرگمی

·      پیش‌بینی‌پذیری: قابلیت پیش‌بینی رفتار محصول یا خدمت در ابعادی مانند قیمت، کیفیت و تداوم برای برنامه‌ریزی مطمئن

·      پشتیبانی‌پذیری: وجود راهی ساده و مؤثر برای دریافت کمک و پشتیبانی در صورت بروز مشکل

·      اعتمادپذیری: امکان اطمینان به محصول و ارائه‌دهنده آن در زمینه عدم آسیب‌رسانی و محافظت از داده‌ها

·      فراگیری: احساس ارزشمندی و احترام برای فرد و جامعه‌ای که به آن تعلق دارد با درنظرگیری نیازهای خاص

مثال: ویژگی‌های کاربری از نگاه یک تولیدکننده شامل چنین مواردی است:

·      دسترس‌پذیری: دسترسی منصفانه و به‌موقع به مواد اولیه باکیفیت، اعتبار بانکی با هزینه مناسب و فناوری روز با درنظرگیری توان مالی بنگاه

·      کاربردپذیری: ساده و شفاف‌بودن قوانین و مقررات مالیاتی، گمرکی و صادراتی برای رعایت بدون نیاز به هزینه‌های بالای مشاوره

·      پیش‌بینی‌پذیری: ثبات کافی در قوانین، نرخ ارز و سیاست‌های اقتصادی برای سرمایه‌گذاری بلندمدت

·      پشتیبانی‌پذیری: وجود سازوکار دادرسی و حمایتی سریع، عادلانه و شفاف برای حل اختلافات مالیاتی یا حقوقی

·      اعتمادپذیری: اطمینان به حاکمیت قانون، سیستم قضایی و اجرای قراردادها برای دفاع از حقوق در صورت نقض قرارداد

·      فراگیری: طراحی قوانین و سیاست‌های اقتصادی به‌گونه‌ای که علاوه بر بنگاه‌های بزرگ، فرصت رقابت عادلانه برای تولیدکنندگان متوسط و تازه‌وارد نیز فراهم شود

مثال: برای یک کارکن، ویژگی‌های کاربری کیفیت به این شکل معنا می‌یابد:

·      دسترس‌پذیری: دسترسی به فرصت‌های شغلی مناسب و امکانات رفاهی با درنظرگیری هزینه‌های ایاب‌وذهاب و توان مالی فرد

·      کاربردپذیری: سهولت استفاده از سیستم‌های اداری و منابع انسانی

·      پیش‌بینی‌پذیری: ثبات شغلی و قابل‌پیش‌بینی بودن درآمد

·      پشتیبانی‌پذیری: دسترسی به خدمات حمایتی و آموزشی با هزینه مناسب

·      اعتمادپذیری: اطمینان به انصاف و عدالت در محیط کار

·      فراگیری: برخورداری از فرصت‌های برابر برای رشد و پیشرفت

یک محصول یا خدمت حتی در صورت موجود بودن فیزیکی، اگر از لحاظ مالی برای ذی‌نفعان قابل‌تهیه نباشد، در عمل «غیرقابل‌دسترس» محسوب می‌شود. سیاست‌های قیمت‌گذاری، سازوکارهای بیمه‌ای، یارانه‌ای و امکانات اعتباری، همگی جزئی جدایی‌ناپذیر از دسترس‌پذیری محسوب می‌شوند.

ویژگی‌های ساختاری

ویژگی‌های ساختاری شامل «جامعیت، یکپارچگی، انسجام، همخوانی، ساختاریافتگی، نگهداری‌پذیری، توسعه‌پذیری، هم‌راستایی» هستند. این ویژگی‌ها تأثیر مستقیم و قابل‌توجهی بر عملکرد واحدهای عملیاتی (بنگاه‌ها) دارد و در نهایت این تأثیر بر کل عملکرد بخش اقتصاد منعکس می‌شود.

ویژگی‌های ساختاری متناسب با مقیاس‌های بخش اقتصاد در جدول زیر بیان شده است.

ویژگی‌ها مقیاس‌های سلسله‌مراتبی مقیاس‌های شبکه‌ای مقیاس‌های زمانی
جامعیت o     کلان: پوشش‌دادن تمامی حوزه‌های اقتصادی ضروری و اطمینان از عدم تولید محصولات مهم o     دانش-نوآوری: توانایی شبکه در دربرگیری تمامی بازیگران کلیدی و حوزه‌های دانشی مرتبط o     بلندمدت: حفظ جامعیت در مواجهه با ظهور حوزه‌های اقتصادی جدید و تحولات ساختاری
یکپارچگی o     میانی: ایجاد پیوندهای عملیاتی و اطلاعاتی مستحکم بین بنگاه‌های یک صنعت

o      کلان: هماهنگی سیاست‌های بخش‌های مختلف اقتصادی

o     فضایی: ایجاد ارتباطات فیزیکی و نهادی مستحکم بین بازیگران یک خوشه صنعتی

o      عملکردی: یکپارچگی فرایندی در زنجیره تأمین

o     میان‌مدت: حفظ یکپارچگی در شرایط تغییر روابط بین‌المللی و تحولات بازار
انسجام o     میانی: هماهنگی فعالیت‌های بنگاه‌های یک صنعت برای دستیابی به اهداف مشترک o     ارزش-بازار: ایجاد هارمونی بین ارزش‌های ارائه‌شده توسط مختلف بازیگران شبکه

o      در همه شبکه‌ها: انسجام در تبادل اطلاعات و منابع بین گره‌های شبکه

o     کوتاه‌مدت: حفظ انسجام در شرایط بحرانی و شوک‌های اقتصادی
همخوانی o     خرد: همخوانی محصولات و خدمات بنگاه با نیازهای بازار و استانداردهای صنعت

o     کلان: هماهنگی بخش اقتصاد با بخش‌های اجتماعی، سیاسی و سرزمینی

o      جهانی: همخوانی با سنجه‌های جهانی (استانداردهای جهانی)

o     عملکردی: همخوانی فنی و استانداردی بین محصولات و خدمات ارائه‌شده توسط گره‌های مختلف شبکه

o     دانش-نوآوری: سازگاری دانش و فناوری‌های مبادله شده بین بازیگران

o     میان‌مدت: حفظ همخوانی در مواجهه با تغییر ترجیحات مصرف‌کنندگان و تحولات فناورانه
ساختار

یافتگی

o     میانی: وجود چارچوب‌های نهادی و حقوقی مشخص برای سازماندهی روابط بین بنگاه‌ها در یک صنعت

o     کلان: تدوین قوانین و مقررات شفاف برای تنظیم روابط اقتصادی

o     ارزش-بازار: طراحی ساختارهای حاکمیتی مناسب برای تنظیم روابط در پلتفرم‌ها

o     همه شبکه‌ها: وجود پروتکل‌ها و استانداردهای مشخص برای تعامل بین گره‌های شبکه

o     بلندمدت: تکامل تدریجی ساختارها برای پاسخگویی به نیازهای متغیر اقتصادی
نگه‌داری پذیری o     خرد: توانایی بنگاه در حفظ و به‌روزرسانی قابلیت‌های خود در سطح رقابتی

o     کلان: توانایی سیستم اقتصادی در حفظ و نوسازی زیرساخت‌های اساسی

o     عملکردی: توانایی شبکه در حفظ و بهینه‌سازی مستمر جریان‌های لجستیکی و اطلاعاتی

o     فضایی: حفظ و توسعه مستمر زیرساخت‌های مشترک در خوشه‌های صنعتی

o     کوتاه‌مدت: انجام نگهداری‌های دوره‌ای و روتین

o     میان‌مدت: بهینه‌سازی مستمر ساختارها

توسعه

‌پذیری

o     خرد: توانایی بنگاه برای گسترش دامنه فعالیت‌ها و ورود به بازارهای جدید

o     کلان: توانایی اقتصاد ملی برای جذب فعالیت‌های اقتصادی جدید و نوظهور

o     در همه شبکه‌ها: توانایی شبکه برای پذیرش بازیگران و ارتباطات جدید بدون اختلال در عملکرد موجود

o     دانش-نوآوری: توانایی شبکه در ادغام حوزه‌های دانشی جدید و نوآوری‌های نوظهور

o     بلندمدت: ایجاد قابلیت تحول اساسی و بازسازی ساختار اقتصادی
هم‌راستایی o     خرد: همسویی راهبرد بنگاه با جهت‌گیری‌های کلان صنعت و اقتصاد

o     کلان: همسویی سیاست‌های اقتصادی با اهداف کلان توسعه کشور

o     عملکردی: هم‌راستایی اهداف و انگیزه‌های تمامی بازیگران زنجیره تأمین

o     ارزش-بازار: همسویی منافع هسته مرکزی پلتفرم با سایر مشارکت‌کنندگان

o     تمامی افق‌های زمانی: حفظ هم‌راستایی در مواجهه با تغییر اولویت‌های ملی و تحولات بین‌المللی

هر یک واحدهای عملیاتی (مقیاس خرد) باید ویژگی‌های «همخوانی، نگهداری‌پذیری، توسعه‌پذیری، هم‌راستایی» را داشته باشند؛ هر صنعت (مقیاس میانی) باید ویژگی‌های «یکپارچگی، انسجام، همخوانی، ساختاریافتگی، نگهداری‌پذیری، توسعه‌پذیری، هم‌راستایی» را داشته و بخش اقتصادی (در مقیاس ملی) باید «جامعیت، یکپارچگی، انسجام، ساختاریافتگی، نگهداری‌پذیری، توسعه‌پذیری و هم‌راستایی» داشته و با سایر بخش‌های کشور نیز «همخوانی و هم‌راستایی» داشته باشد.

شبکه‌های مختلف اقتصادی بر اساس ماهیت خود، بر جنبه‌های متفاوتی از ویژگی‌های ساختاری تأکید دارند. شبکه‌های عملکردی بر یکپارچگی و نگهداری‌پذیری تمرکز می‌کنند، درحالی‌که شبکه‌های دانش-نوآوری بر توسعه‌پذیری و همخوانی تأکید دارند. شبکه‌های فضایی نیازمند انسجام و ساختاریافتگی هستند و شبکه‌های ارزش-بازار بر هم‌راستایی منافع بازیگران مختلف متمرکزند.

ویژگی‌های ساختاری در افق‌های زمانی مختلف، ابعاد متفاوتی پیدا می‌کنند. در کوتاه‌مدت، نگهداری‌پذیری و انسجام اولویت دارند. در میان‌مدت، توسعه‌پذیری و همخوانی اهمیت می‌یابند و در بلندمدت، جامعیت و هم‌راستایی با چشم‌اندازهای آینده، نقش تعیین‌کننده‌ای پیدا می‌کنند.

این چارچوب ساختاری به بخش اقتصاد امکان می‌دهد تا نه‌تنها در شرایط عادی عملکرد بهینه داشته باشد، بلکه در مواجهه با تغییرات و شوک‌های مختلف نیز تاب‌آوری و انعطاف‌پذیری لازم را حفظ کند.

مثال: ویژگی جامعیت

o     مقیاس کلان: تابع تولید ملی کامل برای بخش کشاورزی به این معناست که این بخش نه‌تنها در تولید گندم خودکفا باشد، بلکه توانایی تولید بذرهای اصلاح‌شده، کودهای ضروری، ماشین‌آلات کشاورزی ساده و سامانه‌های آبیاری کارآمد را نیز در داخل کشور داشته باشد. این شبکه جامع، وابستگی بحرانی به واردات اقلام اساسی را در زمان بحران‌های بین‌المللی یا تحریم از بین می‌برد.

o     مقیاس میانی: صنعت داروسازی باید بتواند طیف وسیعی از داروهای اساسی، مواد اولیه فعال، بسته‌بندی و خطوط تولید را پوشش دهد. جامع نبودن این صنعت (مثلاً وابستگی کامل به واردات مواد اولیه از یک کشور) آن را در برابر شوک‌ها بسیار آسیب‌پذیر می‌کند.

مثال: ویژگی یکپارچگی

o     مقیاس کلان: ایجاد دالان‌های آماد ملی که بنادر جنوب را به طور یکپارچه به مراکز تولید در مرکز و بازارهای مصرف در شمال متصل می‌کند. این یکپارچگی زیرساختی، هزینه‌های مبادله را در کل شبکه تولید کاهش می‌دهد.

o     مقیاس میانی: در صنعت خودرو، یکپارچگی به معنای هماهنگی کامل و به‌موقع خطوط تولید قطعه‌سازان با کارخانه‌های مونتاژ نهایی است، به‌طوری‌که قطعات موردنیاز دقیقاً در زمان و مکان موردنیاز حاضر باشند.

مثال: ویژگی انسجام

o     مقیاس کلان: هماهنگی سیاست‌های ارزی، مالیاتی و گمرکی به‌گونه‌ای که یک سیاست تشویق صادرات در یک بخش (مثلاً معدن)، به طور ناخواسته باعث تضعیف بخش دیگری (مثلاً صنایع پایین‌دستی که به آن ماده معدنی نیاز دارند) نشود.

o     مقیاس میانی: در صنعت برق، انسجام بین سیاست‌های قیمت‌گذاری انرژی، برنامه‌های توسعه نیروگاه‌ها و سیاست‌های بهره‌وری انرژی ضروری است تا از بروز بحران در شبکه جلوگیری شود.

مثال: ویژگی همخوانی

o     مقیاس کلان: سازگاری استانداردهای ملی کالاهای تولید داخل با استانداردهای بین‌المللی است. این همخوانی، امکان صادرات محصولات را فراهم کرده و موانع فنی تجارت را کاهش می‌دهد.

o     مقیاس میانی: در صنعت فناوری اطلاعات، همخوانی به معنای تولید نرم‌افزارها و سخت‌افزارهایی است که با سیستم‌های جهانی و پروتکل‌های بین‌المللی سازگار باشند تا بتوانند در بازارهای جهانی رقابت کنند.

مثال: ویژگی ساختاریافتگی

o     مقیاس کلان: وجود قوانین شفاف و باثبات برای مالکیت معنوی و جذب سرمایه‌گذاری خارجی یک ساختار حقوقی مشخص ایجاد می‌کند که به سرمایه‌گذاران اطمینان خاطر می‌دهد و زمینه را برای مشارکت بلندمدت آن‌ها فراهم می‌کند.

o     مقیاس میانی: تشکیل اتاق‌های اصناف و اتحادیه‌های قدرتمند که بتوانند به ساختاریافته کردن روابط بین بنگاه‌ها، تنظیم مقررات داخلی صنف و حل اختلافات کمک کنند.

مثال: ویژگی نگهداری‌پذیری

o     مقیاس کلان: داشتن برنامه مدون و بودجه کافی برای نوسازی ناوگان حمل‌ونقل ریلی کشور تضمین می‌کند که این زیرساخت حیاتی همواره در حالت بهره‌وری مطلوب قرار دارد و از فرسودگی آن جلوگیری می‌کند.

o     مقیاس میانی: در صنعت پتروشیمی، نگهداری‌پذیری به معنای برنامه‌ریزی برای تعمیرات دوره‌ا‌ی واحدهای پالایشگاهی و به‌روزرسانی مستمر فناوری‌های آن‌ها برای حفظ رقابت‌پذیری است.

مثال: ویژگی توسعه‌پذیری

o     مقیاس کلان: طراحی شبکه ملی برق به‌گونه‌ای که بتوان به‌راحتی نیروگاه‌های تجدیدپذیر جدید (مانند خورشیدی و بادی) را به آن متصل کرد. این توسعه‌پذیری، گذار انرژی را ممکن می‌سازد.

o     مقیاس میانی: یک خوشه فناوری نانو باید به‌گونه‌ای طراحی شود که بتواند شرکت‌های دانش‌بنیان جدید، آزمایشگاه‌های تخصصی اضافی و مراکز نوآوری را بدون ازهم‌پاشیدگی ساختار موجود، در خود جای دهد.

مثال: ویژگی هم‌راستایی

o     مقیاس کلان: هم‌راستایی سیاست‌های صنعتی با اهداف بلندمدت کاهش کربن کشور. برای مثال، سیاست‌گذاری به‌گونه‌ای که توسعه صنایع انرژی‌بر به سمت فناوری‌های کم‌کربن سوق داده شود.

o     مقیاس میانی: هم‌راستایی استراتژی تمامی بنگاه‌های زنجیره تأمین پوشاک با مدل کسب‌وکار اقتصاد چرخشی (مثلاً بازیافت پارچه‌ها و کاهش ضایعات). این هم‌راستایی، ارزش کل شبکه را افزایش می‌دهد.

ویژگی‌های کارکردی

ویژگی‌های کارکردی شامل «اثربخشی، کارایی، ثبات، تحمل خطا، هماهنگی، تداوم، پایداری، اطمینان‌پذیری، مقیاس‌پذیری، خودتنظیمی، خودسازماندهی» هستند. این ویژگی‌ها بیانگر چگونگی عملکرد سامانه اقتصادی در شرایط مختلف و توانایی آن برای تحقق اهداف هستند.

ویژگی‌های کارکردی متناسب با مقیاس‌های بخش اقتصاد در جدول زیر بیان شده است.

ویژگی‌ها مقیاس‌های سلسله‌مراتبی مقیاس‌های شبکه‌ای مقیاس‌های زمانی
اثربخشی o     خرد: میزان دستیابی بنگاه به اهداف استراتژیک و رضایت مشتریان

o     کلان: تحقق اهداف کلان اقتصادی مانند اشتغال کامل و توزیع عادلانه درآمد

o     دانش-نوآوری: توانایی شبکه در تولید نوآوری‌های کاربردی و تجاری‌سازی دانش

o     ارزش-بازار: میزان ایجاد ارزش برای تمامی ذی‌نفعان شبکه

o     بلندمدت: تحقق اهداف توسعه پایدار و اثرگذاری ماندگار در اقتصاد
کارایی o     خرد: بهینه‌سازی نسبت ستانده به داده در بنگاه‌ها

o     میانی: کاهش هزینه‌های مبادله در سطح صنعت

o      عملکردی: حداقل‌سازی اتلاف منابع و زمان در کل زنجیره تأمین

o     فضایی: بهره‌وری بالای ناشی از صرفه‌های ناشی از تجمع

o     میان‌مدت: بهبود مستمر بهره‌وری و کاهش تدریجی ضایعات
ثبات o     خرد: پایداری در کیفیت تولید و ارائه خدمات

o     کلان: ثبات در شاخص‌های کلان مانند تورم و نرخ ارز

o     عملکردی: پایداری در جریان‌های لجستیکی و اطلاعاتی

o     ارزش-بازار: ثبات در قوانین و روابط حاکم بر پلتفرم

o     کوتاه‌مدت: حفظ عملکرد پایدار در شرایط عادی
تحمل خطا o     خرد: توانایی بنگاه برای ادامه فعالیت در صورت بروز اختلال در بخشی از عملیات

o     کلان: مقاومت اقتصاد در برابر شوک‌های بخشی

o     همه شبکه‌ها: توانایی شبکه برای حفظ عملکرد در صورت از کار افتادن برخی گره‌ها

o     عملکردی: وجود مسیرهای جایگزین در زنجیره تأمین

o     کوتاه‌مدت: توانایی عبور از اختلالات موقت بدون وقفه جدی
هماهنگی o     میانی: هم‌زمانی فعالیت‌های بنگاه‌های یک صنعت

o     کلان: هماهنگی سیاست‌های پولی و مالی

o     عملکردی: هماهنگی زمان‌بندی و کمّی بین حلقه‌های زنجیره تأمین

o     دانش-نوآوری: هماهنگی بین مراکز تحقیق‌وتوسعه

o     میان‌مدت: هماهنگی در اجرای برنامه‌های توسعه
تداوم o     خرد: تداوم در ارائه محصولات و خدمات بنگاه‌ها

o     کلان: تداوم در تأمین کالاها و خدمات اساسی برای جامعه

o     عملکردی: تداوم جریان مواد و اطلاعات بدون وقفه‌های طولانی

o     فضایی: تداوم تعاملات و همکاری‌ها در خوشه‌های صنعتی

o     بلندمدت: تداوم در مسیر توسعه و پیشرفت اقتصادی
پایداری o     کلان: پایداری در رشد اقتصادی بدون تخریب محیط‌زیست

o     میانی: پایداری در استفاده از منابع طبیعی در سطح صنعت

o     همه شبکه‌ها: پایداری در روابط و تعاملات بین بازیگران

o     عملکردی: پایداری در تأمین منابع و انرژی

o     بلندمدت: حفظ قابلیت‌های اقتصادی برای نسل‌های آینده
اطمینان‌پذیری o     خرد: قابلیت اعتماد به تعهدات و کیفیت محصولات بنگاه‌ها

o     کلان: قابلیت اعتماد به سیاست‌ها و قوانین اقتصادی

o     عملکردی: قابلیت پیش‌بینی و اطمینان از عملکرد گره‌های شبکه

o     ارزش-بازار: ایجاد اعتماد بین تمامی مشارکت‌کنندگان

o     میان‌مدت: ایجاد اعتماد سیستماتیک و نهادی
مقیاس‌پذیری o     خرد: توانایی بنگاه برای افزایش یا کاهش مقیاس تولید

o     کلان: توانایی اقتصاد برای جذب منابع و جمعیت بیشتر

o     همه شبکه‌ها: توانایی شبکه برای گسترش یا کوچک‌سازی بدون کاهش کارایی

o     دانش-نوآوری: توانایی گسترش دامنه نوآوری‌ها

o     بلندمدت: توانایی تطبیق با تغییرات جمعیتی و اقتصادی
خودتنظیمی o     خرد: توانایی بنگاه برای تنظیم خودکار فرایندهای داخلی

o     کلان: توانایی اقتصاد برای تعدیل خودکار در مواجهه با تغییرات

o     عملکردی: توانایی تنظیم خودکار جریان‌ها بر اساس سیگنال‌های بازار

o     ارزش-بازار: مکانیزم‌های خودکار تنظیم روابط

o     کوتاه‌مدت: واکنش سریع به تغییرات بازار
خودسازماندهی o     میانی: توانایی صنعت برای سازماندهی مجدد خود در مواجهه با تغییرات

o     کلان: توانایی اقتصاد برای ایجاد ساختارهای جدید متناسب با شرایط

o     همه شبکه‌ها: توانایی شبکه برای سازماندهی مجدد ارتباطات و نقش‌ها

o     دانش-نوآوری: توانایی ایجاد ساختارهای جدید همکاری

o     بلندمدت: توانایی تحول و تکامل ساختاری


هر یک واحدهای عملیاتی (مقیاس خرد) باید ویژگی‌های «اثربخشی، کارایی، ثبات، تحمل خطا، تداوم، اطمینان‌پذیری، خودتنظیمی» را داشته باشند؛ هر صنعت (مقیاس میانی) باید ویژگی‌های «هماهنگی، تداوم، پایداری، مقیاس‌پذیری، خودسازماندهی» را داشته و بخش اقتصادی (در مقیاس ملی) باید «اثربخشی، کارایی، ثبات، پایداری، اطمینان‌پذیری، مقیاس‌پذیری، خودتنظیمی، خودسازماندهی» داشته باشد.

شبکه‌های مختلف اقتصادی بر اساس ماهیت خود، بر جنبه‌های متفاوتی از ویژگی‌های کارکردی تأکید دارند. شبکه‌های عملکردی بر کارایی و تحمل خطا تمرکز می‌کنند، درحالی‌که شبکه‌های دانش-نوآوری نیازمند اثربخشی و مقیاس‌پذیری هستند. شبکه‌های فضایی بر هماهنگی و تداوم متمرکزند و شبکه‌های ارزش-بازار بر اطمینان‌پذیری و خودتنظیمی متکی هستند.

ویژگی‌های کارکردی در افق‌های زمانی مختلف، ابعاد متفاوتی پیدا می‌کنند. در کوتاه‌مدت، ثبات و تحمل خطا اولویت دارند. در میان‌مدت، هماهنگی و اطمینان‌پذیری اهمیت می‌یابند و در بلندمدت، پایداری و خودسازماندهی نقش تعیین‌کننده‌ای پیدا می‌کنند.

مثال: ویژگی اثربخشی

o     مقیاس کلان: تحقق هدف "کاهش نرخ بیکاری به زیر ۸ درصد" از طریق هماهنگی سیاست‌های پولی، مالی و صنعتی

o     مقیاس میانی: افزایش سهم صنایع هایتک از ۵ به ۱۵ درصد تولید ناخالص ملی طی پنج سال

مثال: ویژگی کارایی

o     مقیاس کلان: کاهش شدت انرژی اقتصاد از ۱.۲ به ۰.۸ بشکه معادل نفت به‌ازای هر میلیون تومان تولید

o     مقیاس میانی: کاهش ۳۰ درصدی ضایعات در زنجیره تأمین محصولات کشاورزی

مثال: ویژگی تحمل خطا

o     مقیاس کلان: توانایی اقتصاد برای ادامه تأمین کالاهای اساسی در شرایط تحریم

o     مقیاس میانی: عملکرد بدون وقفه صنعت برق در صورت خاموشی یکی از نیروگاه‌های اصلی

مثال: ویژگی پایداری

o     مقیاس کلان: حفظ نرخ رشد اقتصادی مثبت در شرایط کاهش درآمدهای نفتی

o     مقیاس میانی: تداوم فعالیت صنعت توریسم در فصل‌های غیرپیک سفر

مثال: ویژگی خودسازماندهی

o     مقیاس کلان: شکل‌گیری خودجوش خوشه‌های صنعتی در مناطق مختلف بر اساس مزیت نسبی

o     مقیاس میانی: ایجاد شبکه‌های همکاری بین بنگاه‌های کوچک و متوسط برای دستیابی به مقیاس بهینه

ویژگی‌های تبادل محیطی

ویژگی‌های تبادل محیطی شامل «سازگاری (انطباق‌پذیری)، یادگیری، انعطاف‌پذیری، استحکام، تاب‌آوری، تعامل‌پذیری، هم‌کنشی، بازدارندگی» هستند. این ویژگی‌ها بیانگر توانایی سامانه اقتصادی برای تعامل مؤثر با محیط بیرونی، پاسخ به تغییرات و حفظ پایداری در برابر شوک‌ها هستند.

ویژگی‌های تبادل محیطی متناسب با مقیاس‌های بخش اقتصاد در جدول زیر بیان شده است.

ویژگی‌ها مقیاس‌های سلسله‌مراتبی مقیاس‌های شبکه‌ای مقیاس‌های زمانی
سازگاری o     خرد: توانایی بنگاه برای تعدیل محصولات و خدمات با نیازهای متغیر بازار

o     کلان: توانایی اقتصاد برای انطباق با تحولات نظم اقتصادی جهانی

o     ارزش-بازار: توانایی پلتفرم‌ها برای سازگاری با الگوهای جدید مصرف

o     دانش-نوآوری: قابلیت تطبیق با پارادایم‌های فناورانه نوظهور

o     میان‌مدت: سازگاری با تغییرات ساختاری در زنجیره ارزش جهانی
یادگیری o     خرد: توانایی بنگاه در کسب و به‌کارگیری دانش جدید از محیط رقابتی

o     میانی: ظرفیت صنعت برای یادگیری جمعی از تجربیات موفق و ناموفق

o     دانش-نوآوری: توانایی شبکه در جذب، انتشار و توسعه دانش جدید

o     عملکردی: یادگیری از اختلالات در زنجیره تأمین برای بهبود تاب‌آوری

o     بلندمدت: تبدیل‌شدن به یک اقتصاد یادگیرنده در سطح ملی
انعطاف‌پذیری o     خرد: توانایی بنگاه برای تغییر ترکیب تولید و خدمات در پاسخ به شوک‌های تقاضا

o     کلان: توانایی اقتصاد برای تعدیل ساختار تولید در برابر شوک‌های بیرونی

o     عملکردی: توانایی زنجیره تأمین برای تغییر مسیرهای تأمین و توزیع

o     فضایی: قابلیت خوشه‌های صنعتی برای بازتعریف نقش‌ها و ارتباطات

o     کوتاه‌مدت: واکنش سریع به نوسانات بازار
استحکام o     خرد: توانایی بنگاه برای حفظ عملیات در شرایط دشوار بازار

o     کلان: مقاومت اقتصاد در برابر شوک‌های قیمتی منابع اساسی

o     عملکردی: توانایی شبکه برای حفظ جریان‌های حیاتی در شرایط فشار

o     همه شبکه‌ها: حفظ یکپارچگی شبکه در صورت بروز اختلال در گره‌های حاشیه‌ای

o     کوتاه‌مدت: مقاومت در برابر شوک‌های موقت
تاب‌آوری o     میانی: توانایی صنعت برای بازیابی سریع پس از بحران‌های گسترده

o     کلان: توانایی اقتصاد برای بازگشت به مسیر رشد پس از شوک‌های ساختاری

o     عملکردی: توانایی زنجیره تأمین برای بازیابی عملکرد پس از اختلالات

o     فضایی: توانایی خوشه‌های صنعتی برای بازسازی شبکه‌های همکاری

o     میان‌مدت: بازیابی ظرفیت‌های تولید پس از بحران
تعامل‌پذیری o     خرد: توانایی بنگاه برای اتصال به استانداردها و پروتکل‌های جهانی

o     کلان: توانایی اقتصاد برای ادغام در نظام‌های اقتصادی منطقه‌ای و جهانی

o     همه شبکه‌ها: توانایی شبکه برای تعامل با سایر شبکه‌ها بدون اصطکاک

o     ارزش-بازار: قابلیت اتصال پلتفرم‌های داخلی به اکوسیستم‌های جهانی

o     بلندمدت: ادغام پایدار در اقتصاد جهانی
هم‌کنشی o     میانی: توانایی بنگاه‌های یک صنعت برای همکاری در توسعه فناوری‌های جدید

o     کلان: همکاری بخش‌های مختلف اقتصاد برای دستیابی به اهداف مشترک

o     دانش-نوآوری: همکاری بازیگران مختلف در تولید نوآوری‌های پیچیده

o     فضایی: تعامل سازنده بین بازیگران یک خوشه صنعتی

o     میان‌مدت: ایجاد همکاری‌های استراتژیک بین صنایع
بازدارندگی o     کلان: توانایی اقتصاد برای ایجاد هزینه برای اقدامات خصمانه بازیگران خارجی

o     کلان: توانایی بازدارندگی کشور (شامل توانایی‌های سیاسی و نظامی) در برابر تهدیدات خارجی

o      میانی: توانایی صنایع استراتژیک برای بازدارندگی تحریم‌ها و محدودیت‌ها

o     عملکردی: ایجاد قابلیت‌هایی که اختلالات هدفمند زنجیره تأمین را بی‌اثر کند.

o     دانش-نوآوری: توسعه توانمندی‌های فناورانه که وابستگی به خارج را کاهش دهد

o     بلندمدت: ایجاد بازدارندگی ساختاری در برابر تهدیدات خارجی


هر یک واحدهای عملیاتی (مقیاس خرد) باید ویژگی‌های «سازگاری، یادگیری، انعطاف‌پذیری، استحکام، تعامل‌پذیری» را داشته باشند؛ هر صنعت (مقیاس میانی) باید ویژگی‌های «یادگیری، تاب‌آوری، هم‌کنشی» را داشته و بخش اقتصادی (در مقیاس ملی) باید «سازگاری، تاب‌آوری، تعامل‌پذیری، بازدارندگی» داشته باشد. البته ویژگی بازدارندگی به طور کامل در سطح بالاتر (کلان کشور) قابل حصول است.

در همه شبکه‌ها، یادگیری یک ویژگی ذاتی است که از تبادل اطلاعات بین گره‌ها نشئت می‌گیرد. شبکه‌های عملکردی بر تاب‌آوری و انعطاف‌پذیری تمرکز می‌کنند، شبکه‌های دانش-نوآوری نیازمند یادگیری (به طور ویژه) و هم‌کنشی هستند.

در شبکه‌های دانش-نوآوری، نفوذپذیری مرزهای شبکه برای جذب ایده‌های جدید، عامل کلیدی سازگاری است. شبکه‌های فضایی بر استحکام و هم‌کنشی متمرکزند و شبکه‌های ارزش-بازار بر سازگاری و تعامل‌پذیری متکی هستند.

ویژگی‌های تبادل محیطی در افق‌های زمانی مختلف، ابعاد متفاوتی پیدا می‌کنند. در کوتاه‌مدت، انعطاف‌پذیری و استحکام اولویت دارند. در میان‌مدت، سازگاری و تاب‌آوری اهمیت می‌یابند و در بلندمدت، یادگیری و بازدارندگی نقش تعیین‌کننده‌ای پیدا می‌کنند.

مثال: ویژگی سازگاری

o     مقیاس کلان: تعدیل اقتصاد ملی در برابر گذار انرژی جهانی و کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی

o     مقیاس میانی: تطبیق صنعت خودرو با استانداردهای جدید آلایندگی و تولید خودروهای الکتریکی

مثال: ویژگی یادگیری

o     مقیاس کلان: ایجاد مکانیزم‌های نهادی برای یادگیری از تجربیات موفق کشورها در توسعه صادرات غیرنفتی

o     مقیاس میانی: تشکیل مراکز اشتراک دانش در صنعت فناوری اطلاعات برای یادگیری از تحولات فناوری جهانی

مثال: ویژگی تاب‌آوری

o     مقیاس کلان: توانایی اقتصاد برای جذب شوک تحریم‌ها و حفظ ثبات اقتصاد کلان

o     مقیاس میانی: بازیابی سریع صنعت توریسم پس از همه‌گیری بحران‌های امنیتی یا سلامت

مثال: ویژگی هم‌کنشی

o     مقیاس کلان: همکاری مشترک سازمان‌های حاکمیتی و انجمن‌های صنفی برای توسعه صنایع سبز

o     مقیاس میانی: همکاری بنگاه‌های کوچک و بزرگ در یک خوشه صنعتی برای دستیابی به بازارهای صادراتی

مثال: ویژگی بازدارندگی

o     مقیاس کلان: توسعه توانمندی‌های داخلی در صنایع حساس به‌گونه‌ای که تحریم‌کنندگان متحمل هزینه‌های سنگین شوند

o     مقیاس میانی: ایجاد ظرفیت‌های جایگزین در صنایع دارویی برای بی‌اثر کردن تهدیدات محدودیت صادرات

ویژگی‌های راهبری

ویژگی‌های راهبری شامل «شفافیت، رؤیت‌پذیری، کنترل‌پذیری، سنجش‌پذیری، پاسخگویی، مسئولیت‌پذیری، حسابرسی‌پذیری، مشارکت‌پذیری» هستند. این ویژگی‌ها بیانگر چارچوب‌های حکمرانی و مکانیزم‌های نظارتی هستند که امکان هدایت و کنترل سامانه اقتصادی را فراهم می‌کنند.

ویژگی‌های راهبری متناسب با مقیاس‌های بخش اقتصاد در جدول زیر بیان شده است.

ویژگی‌ها مقیاس‌های سلسله‌مراتبی مقیاس‌های شبکه‌ای مقیاس‌های زمانی
شفافیت o      خرد: افشای اطلاعات مالی و عملکردی بنگاه‌ها برای ذی‌نفعان

o     کلان: انتشار شفاف بودجه ملی و عملکرد اقتصادی دولت

o      ارزش-بازار: شفافیت در الگوریتم‌ها و سازوکارهای سکوها

o      همه شبکه‌ها: شفافیت در قواعد و روابط حاکم بر شبکه

o      بلندمدت: نهادینه‌سازی فرهنگ شفافیت در اقتصاد
رؤیت‌پذیری o      میانی: امکان رصد زنجیره ارزش صنایع توسط نهادهای ناظر

o     کلان: قابلیت رؤیت شاخص‌های کلان اقتصاد برای تصمیم‌گیری

o      عملکردی: رؤیت‌پذیری کامل جریان‌های مواد و اطلاعات در زنجیره تأمین

o      دانش-نوآوری: قابلیت رصد فرایندهای نوآوری در شبکه

o      کوتاه‌مدت: رؤیت‌پذیری لحظه‌ای عملکرد
کنترل‌پذیری o      خرد: توانایی مدیریت بنگاه برای کنترل عملیات و ریسک‌ها

o      کلان: امکان اعمال سیاست‌های اقتصادی توسط دولت

o      عملکردی: توانایی تنظیم و کنترل جریان‌ها در شبکه‌های تأمین

o      ارزش-بازار: مکانیزم‌های کنترل انحرافات در پلتفرم‌ها

o      میان‌مدت: کنترل فرایندهای کلان اقتصادی
سنجش‌پذیری o      خرد: امکان اندازه‌گیری شاخص‌های عملکرد بنگاه‌ها

o      کلان: قابلیت کمی‌سازی اثرات سیاست‌های اقتصادی

o      همه شبکه‌ها: امکان سنجش کارایی و اثربخشی شبکه

o      دانش-نوآوری: قابلیت اندازه‌گیری خروجی‌های نوآوری

o      بلندمدت: سنجش پایداری و تاب‌آوری سیستم
پاسخگویی o      خرد: پاسخگویی مدیریت بنگاه به سهام‌داران و مشتریان

o      کلان: پاسخگویی دولت به مجلس و مردم در مورد عملکرد اقتصادی

o      ارزش-بازار: پاسخگویی پلتفرم‌ها به کاربران و تأمین‌کنندگان

o      همه شبکه‌ها: پاسخگویی گره‌های شبکه به یکدیگر

o      میان‌مدت: پاسخگویی در قالب گزارش‌های دوره‌ای
مسئولیت‌پذیری o      خرد: پذیرش مسئولیت اجتماعی و زیست‌محیطی توسط بنگاه‌ها

 کلان: مسئولیت‌پذیری دولت در قبال توسعه اقتصادی پایدار

o      عملکردی: مسئولیت‌پذیری بازیگران زنجیره تأمین در قبال یکدیگر

o      فضایی: مسئولیت جمعی بازیگران خوشه‌های صنعتی

o      بلندمدت: نهادینه‌سازی مسئولیت‌پذیری
حسابرسی‌پذیری o      خرد: قابلیت حسابرسی صورت‌های مالی بنگاه‌ها

o      کلان: امکان حسابرسی عملکرد دستگاه‌های اجرایی توسط دیوان محاسبات

o      عملکردی: قابلیت ردیابی و حسابرسی فرایندها در شبکه

o      ارزش-بازار: امکان حسابرسی تراکنش‌ها در پلتفرم‌ها

o      کوتاه‌مدت: حسابرسی‌های دوره‌ای و فوری
مشارکت‌پذیری o      میانی: امکان مشارکت ذی‌نفعان در تدوین مقررات صنفی

o      کلان: مشارکت بخش خصوصی در طراحی سیاست‌های اقتصادی

o      همه شبکه‌ها: امکان مشارکت بازیگران جدید در شبکه

o      دانش-نوآوری: مشارکت بازیگران مختلف در تولید دانش

o      بلندمدت: نهادینه‌سازی مشارکت‌های چند ذی‌نفعی


هر یک واحدهای عملیاتی (مقیاس خرد) باید ویژگی‌های «شفافیت، کنترل‌پذیری، پاسخگویی، مسئولیت‌پذیری، حسابرسی‌پذیری» را داشته باشند؛ هر صنعت (مقیاس میانی) باید ویژگی‌های «رؤیت‌پذیری، سنجش‌پذیری، مشارکت‌پذیری» را داشته و بخش اقتصادی (در مقیاس ملی) باید «شفافیت، کنترل‌پذیری، سنجش‌پذیری، پاسخگویی، مسئولیت‌پذیری» داشته باشد.

در همه شبکه‌ها، شفافیت و رؤیت‌پذیری کامل جریان‌ها درون شبکه، پیش‌شرط ضروری راهبری مؤثر است. شبکه‌های عملکردی بر حسابرسی‌پذیری تمرکز می‌کنند، درحالی‌که شبکه‌های دانش-نوآوری نیازمند مشارکت‌پذیری و شفافیت هستند. شبکه‌های فضایی بر پاسخگویی و مسئولیت‌پذیری متمرکزند و شبکه‌های ارزش-بازار بر کنترل‌پذیری و سنجش‌پذیری متکی هستند.

ویژگی‌های راهبری در افق‌های زمانی مختلف، ابعاد متفاوتی پیدا می‌کنند. در کوتاه‌مدت، کنترل‌پذیری و حسابرسی‌پذیری اولویت دارند. در میان‌مدت، سنجش‌پذیری و پاسخگویی اهمیت می‌یابند و در بلندمدت، شفافیت و مسئولیت‌پذیری نقش تعیین‌کننده‌ای پیدا می‌کنند.

راهبری بخش اقتصاد توسط مسئولان حاکمیتی و مشارکت‌کنندگان (در قالب حکمرانی مشارکتی) باید انجام شود؛ ویژگی‌های راهبری متناسب با این دو گروه عبارت‌اند از:

·      راهبری توسط مسئولان حاکمیتی: عملکرد همه واحدهای عملیاتی و کل بخش اقتصاد برای مسئولان حاکمیتی باید «شفاف، رؤیت‌پذیر، واپایش‌پذیر، سنجش‌پذیر، پاسخگو، مسئولیت‌پذیر و حسابرسی‌پذیر» باشد.

·      راهبری توسط مشارکت‌کنندگان: عملکرد همه واحدهای عملیاتی، کل بخش اقتصاد و همچنین عملکرد مسئولان حاکمیتی برای مشارکت‌کنندگان (مردم، صاحب‌نظران و دیدبان‌ها) باید دارای «شفافیت، سنجش‌پذیری، پاسخگویی، مسئولیت‌پذیری، حسابرسی‌پذیری و مشارکت‌پذیری» باشد.


مثال: ویژگی شفافیت

o     مقیاس کلان: انتشار آنلاین قراردادهای بزرگ دولتی و عملکرد وزارتخانه‌های اقتصادی

o     مقیاس میانی: افشای عمومی قیمت‌گذاری و استانداردهای کیفیت در صنایع انحصاری

مثال: ویژگی رؤیت‌پذیری

o     مقیاس کلان: ایجاد داشبورد ملی برای رصد شاخص‌های اقتصادی به‌صورت بلادرنگ

o     مقیاس میانی: سیستم ردیابی زنجیره تأمین محصولات کشاورزی از مزرعه تا مصرف‌کننده

مثال: ویژگی کنترل‌پذیری

o     مقیاس کلان: توانایی بانک مرکزی در کنترل نقدینگی و مهار تورم

o     مقیاس میانی: امکان تنظیم تولید صنایع آلاینده برای کنترل آلودگی محیط‌زیست

مثال: ویژگی سنجش‌پذیری

o     مقیاس کلان: اندازه‌گیری اثرات سیاست‌های حمایتی بر رفاه خانوارها

o     مقیاس میانی: سنجش بهره‌وری انرژی در صنایع انرژی‌بر

مثال: ویژگی مشارکت‌پذیری

o     مقیاس کلان: مشارکت تشکل‌های بخش خصوصی در طراحی بسته‌های سیاستی اقتصادی

o     مقیاس میانی: مشارکت مصرف‌کنندگان در تنظیم مقررات کیفیت محصولات



الزامات

برای‌آنکه بخش اقتصاد بتواند به‌درستی به کارکرد خود در «تأمین الزام‌های انسان‌ها و سایر موجودات» عمل کند، الزاماتی دارد؛ الزامات بخش اقتصاد با این کارکردها فراهم می‌شوند:

1.   سازوکارهای زیرساختی تنظیم رفتار عوامل

2.   کارکردهای سایر بخش‌های کشور

3.   کارکردهای مبادلات خارجی

سازوکارهای تنظیم رفتار (شامل ساختار تنظیم رفتار و راهبری) از طریق تنظیم رفتار عوامل و بدون مداخله مستقیم، ساختار شبکه محصولات و عملیات (شامل سرمایه‌گذاری برای ایجاد واحدهای تولیدی) را توسعه داده و رفتار انسان‌ها، خانوارها، بنگاه‌ها و سازمان‌های غیرانتفاعی را تنظیم می‌کنند تا ویژگی‌های ساختاری و عملکردی بخش اقتصاد و در نهایت ویژگی‌های کاربری و راهبری موردانتظار حاصل شوند. علاوه بر سازوکارهای تنظیم رفتارهای اقتصادی که بر رفتار عوامل مؤثر هستند، سازوکارهای زیرساختی عوامل (مانند همکاری بین بنگاه‌ها در مدیریت زنجیره تأمین) نیز برای تحقق ویژگی‌های بخش اقتصاد ضروری هستند.

برخی از الزامات بخش اقتصاد باید توسط سایر بخش‌های کشور (به‌ویژه بخش‌های اجتماعی، سیاسی و سرزمین) تأمین شوند.

الزامات تبادل محصولات، منابع مالی و سرمایه‌گذاری در تعامل با عوامل خارجی (خارج از مرزهای اقتصادی کشور) از طریق سازوکارهای تنظیم رفتارهای اقتصادی تنظیم می‌شود.

سازوکارهای زیرساختی تنظیم رفتار عوامل

رفتار عامل‌های انسانی در زیست‌بوم اقتصاد، تحت‌تأثیر «ساختارهای تنظیم رفتار اقتصادی» و «راهبری حاکمیتی» در راستای تحقق اهداف کلان جامعه قرار می‌گیرد. علاوه بر این تنظیم‌ها که خاص بخش اقتصاد هستند، تنظیم رفتار عامل‌های انسانی (شامل اشخاص حقیقی و حقوقی) در سطح عمومی و زیرساختی در «سازوکارهای زیرساختی تنظیم رفتار عوامل» انجام می‌شوند.

تنظیم‌های زیرساختی شامل مجموعه‌ای از مؤلفه‌های بنیادین مانند «هویت، تابعیت، وضعیت اقامت، اختیار فعالیت، جایگاه اجتماعی، مأموریت» و ساختار روابط میان عامل‌ها (از جمله افراد، خانوارها، بنگاه‌ها، سازمان‌های غیرانتفاعی و نهادهای حکومتی) است که در همه بخش‌های کشور (از جمله بخش اقتصاد) ضرورت دارند..

مثال: مدیریت زنجیره تأمین یکی از سازوکارهای زیرساختی است که رابطه بین بنگاه‌ها را تنظیم می‌کند. در مدیریت زنجیره تأمین، بنگاه‌ها به‌صورت شبکه‌ای با یکدیگر تعامل دارند و همکاری میان آنها در تأمین مواد اولیه، تولید، توزیع و ارائه خدمات، از طریق سازوکارهای زیرساختی تنظیم رفتار عوامل شکل می‌گیرد. این ارتباطات و همکاری‌ها نه‌تنها بهره‌وری و هماهنگی را افزایش می‌دهد، بلکه اطمینان می‌دهد که فعالیت‌های اقتصادی در چارچوب قوانین، استانداردها و اهداف کلان اقتصادی جامعه انجام می‌شود. چنین سازوکارهایی در زیرساخت تنظیم رفتار عوامل شکل می‌گیرند.

کارکردهای سایر بخش‌های کشور

کارکردهای موردانتظار از سایر بخش‌های کشور برای تحقق الزامات بخش اقتصاد در جدول زیر معرفی شده‌اند.

الزام بخش اقتصاد بخش تأمین‌کننده توضیح
ثبات کلان اقتصادی و امنیت سرمایه‌گذاری بخش سیاسی ایجاد ثبات در سیاست‌های کلان و دفاع از تمامیت ارضی برای جذب سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی ضروری است.
نیروی کار سالم، ماهر و باانگیزه بخش فرهنگ و بخش علم‌وفناوری نظام آموزشی مسئول تأمین «سرمایه انسانی» متخصص و خلاق، و نظام سلامت مسئول حفظ نیروی کاری سالم و مولد برای اقتصاد است.
توسعه فناوری و نوآوری بخش علم‌وفناوری تحقیقات بنیادین و کاربردی در دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی، منبع اصلی نوآوری و ارتقای فناوری در بنگاه‌های اقتصادی است.
هنجارهای فرهنگی سازنده بخش فرهنگی ارزش‌هایی چون صداقت، مسئولیت‌پذیری، اعتماد عمومی و فرهنگ کار جمعی، هزینه مبادلات را کاهش داده و همکاری اقتصادی را تسهیل می‌کند.
دسترسی به بازارهای بین‌المللی بخش روابط خارجی دیپلماسی فعال برای انعقاد پیمان‌های تجاری، رفع تحریم‌ها و بهبود تصویر بین‌المللی کشور، راه را برای تجارت و سرمایه‌گذاری خارجی می‌گشاید.
تأمین منابع طبیعی پایدار و محیط‌زیست سالم بخش سرزمینی اقتصاد به منابعی مانند آب، انرژی و مواد اولیه وابسته است. مدیریت پایدار این منابع و حفظ سلامت محیط‌زیست، پیش‌شرط تداوم تولید است.
مشروعیت و پذیرش اجتماعی بخش فرهنگی رسانه‌ها و نهادهای فرهنگی با شفاف‌سازی و تبیین دستاوردهای اقتصادی، به ایجاد مقبولیت برای نظام اقتصادی و سیاست‌های آن کمک می‌کنند.
چارچوب حقوقی برای حل‌وفصل اختلافات بخش قضائی یک سیستم قضائی مستقل، عادل و کارآمد برای اجرای قراردادها، حمایت از حقوق مالکیت و حل اختلافات تجاری، برای امنیت سرمایه‌گذاری حیاتی است.
ترویج وفای به عهد فرهنگ
توسعه فناوری علم‌وفناوری
عدم نفوذ سیاسی سیاسی عدم نفوذ سیاسی در بخش اقتصاد و عدم امکان مداخله بنگاه‌های اقتصادی در سازوکارهای سیاسی





[1] Need

[2] Requirement

[3] Natural

[4] Produced

[5] Intangible

[6] Module

[7] Component

[8] Demand Loop

[9] Labor Loop

[10] Innovation Loop

[11] Scale

[12] The Hierarchical Dimension

[13] The Network Dimension

[14] The Temporal Dimension

[15] Cross-section

[16] Longitudinal

[17] Emergence

[18] Path Dependency

[19] Micro

[20] Household

[21] Meso

[22] Industry

[23] Industrial Clusters

[24] Region

[25] Macro

[26] Global

[27] Regional Blocs

[28] Industry

[29] Spatial

[30] (Preferential Trade Area

[31] Free Trade Area

[32] Customs Union

[33] Common Market

[34] Economic and Monetary Union

[35] Democratic Deficit

[36] MES

[37] Spatial Planning

[38] Global Supply Chain

[39] GVC (Global Value Chain)

[40] Lead Firms

[41] Value Gap

[42] Systemic Vulnerability

[43] Monopoly Power

[44] ICIO Tables

[45] Supply Chain Mapping

[46] OEMs (Original Equipment Manufacturers)

[47] Product Quality

[48] Usage Quality

[49] Value Realizability