لایه قابلیتها (فصل دوم سازوکارهای بخش اقتصاد): تفاوت میان نسخهها
صفحهای تازه حاوی « = لایه قابلیتها = لایه قابلیتها شامل سرمایههای طبیعی مانند آب، زمین و سنگآهن، سرمایههای تولیدشده توسط انسان مانند کارخانهها و جادهها و سرمایههای نامشهود مانند دانش و مهارت منابع انسانی، سازمانها و سرمایه اجتماعی است. این سرم...» ایجاد کرد |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
متن اصلی: [https://mohtava.hamafza.ir/%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%88%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%A8%D8%AE%D8%B4_%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF سازوکارهای بخش اقتصاد] | |||
= لایه قابلیتها = | = لایه قابلیتها = | ||
نسخهٔ ۲۵ اکتبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۴۲
متن اصلی: سازوکارهای بخش اقتصاد
لایه قابلیتها
لایه قابلیتها شامل سرمایههای طبیعی مانند آب، زمین و سنگآهن، سرمایههای تولیدشده توسط انسان مانند کارخانهها و جادهها و سرمایههای نامشهود مانند دانش و مهارت منابع انسانی، سازمانها و سرمایه اجتماعی است. این سرمایهها، امکان تولید محصولات را فراهم میکنند.
لایه قابلیتها از رویکردی دیگر شبکهای از محصولات (بهعنوان گرهها[1]) و عملیات (بهعنوان کمانهایی[2] که این گرهها را به هم پیوند میدهند) است. این شبکه را میتوان با دو رویکرد «محصولات» و «عملیات» که دوگان یکدیگر هستند، تحلیل کرد.
محصول، خروجی یک فرایند عملیاتی است که برای مبادله یا مصرف تولید میشود. محصولات تجلی کارکردهای اقتصادی، مبنای زنجیره ارزش، تعیینکننده ماهیت اقتصاد، حامل ارزش و نوآوری و نقطه اتصال عملیات اقتصادی هستند. محصولات بهعنوان نقاط کانونی، کارکردهای اقتصادی را به ساختارها پیوند میزنند، عرضه و تقاضا را هماهنگ میکنند و تمام سازوکارهای اقتصادی در نهایت برای تولید، توزیع و مصرف آنها طراحی میشوند.
فعالیتهای تأمین محصولات به چهار لایه «تولید، حسابداری، مدیریت و حقوقی» تفکیک میشوند. هر لایه شامل موجودیتهایی است که دارای مرزهای مشخصی هستند و نهتنها با یکدیگر، بلکه با موجودیتهای لایههای دیگر نیز در تعامل و تناظر هستند. لایه تولید هسته اصلی و پایهای اقتصاد بوده و سایر لایهها، پشتیبان این لایه هستند. هر موجودیت تولیدی دارای یک تابع تولید است که رابطه بین نهاده و ستانده را نشان میدهد.
شبکه محصولات و عملیات را عاملهای انسانی فعال میکنند. این شبکهها حاصل تعامل میان انواع کنشگران است: انسانها، تجهیزات ساخت بشر، و موجودات و فرایندهای طبیعی. انسانها با بهرهگیری از تجهیزات و مداخله در چرخههای طبیعی، میکوشند محصولاتی فراهم آورند که الزامات موردنیاز برای زیست خود و سایر موجودات را برآورده سازد.
شبکه محصولات
محصول، هر گونه خروجی یک موجودیت عملیاتی است که برای مبادله یا مصرف تولید میشود.
محصولات چنین نقشهایی در اقتصاد دارند:
1. تجلی کارکردهای اقتصادی (نقش اصلی): محصولات تجلی کارکردهای اقتصاد هستند. کارکردهای بخش اقتصاد با تولید و مصرف محصولات تحقق مییابد؛ محصولات، الزامات زندگی را در راستای تأمین نیازها تأمین میکنند.
2. ایجاد ساختار زنجیره ارزش: ساختار سازوکارهای اقتصاد حول زنجیره ارزش محصولات شکل میگیرد. زنجیره ارزش از مواد خام آغاز و با تولید محصولات واسطهای به محصول نهایی میرسد و سپس به مصرفکننده انتقال مییابد. علاوه بر این، محصولات مختلف نقش پیونددهنده زنجیرههای ارزش گوناگون را ایفا میکنند.
3. تعیین ماهیت اقتصاد: محصولات، الگوی تخصصگرایی و ماهیت اقتصادها را شکل میدهند؛ اقتصادهای کشاورزی، صنعتی، خدماتی و دیجیتال هرکدام حول محور محصولات مشخص خود سامان مییابند. علاوه بر این، شبکههای مبادلاتی بر اساس جریان محصولات تعریف میشوند که شامل جریانهای مالی، اطلاعات و فناوری نیز هستند. بازارها، قوانین، مقررات و نهادهای مالی عمدتاً بهمنظور تسهیل تولید، توزیع و مبادله محصولات شکلگرفتهاند و بهعنوان سازماندهندگان اصلی ساختار اقتصادی عمل میکنند.
4. حاملان ارزش و نوآوری: محصولات نهتنها حامل ارزش اقتصادیاند که شامل ارزش مصرفی (ارضای نیازها)، ارزش مبادلهای (قیمت بازار) و ارزش نمادین (هویت و معنا) میشوند، بلکه منابع اصلی نوآوری فناورانه نیز به شمار میروند. محصولات جدید میتوانند الگوهای مصرف را متحول کنند، محصولات بهبودیافته بهرهوری را افزایش دهند و محصولات دیجیتال صنایع کاملاً جدیدی را ایجاد کنند.
5. نقطه اتصال: «محصول» نقطه اتصال تمام فعالیتها و فرایندها است. محصولات بهعنوان گره در شبکه اقتصاد عمل میکنند که کارکردهای اقتصادی را به ساختارها پیوند میدهند، عرضه و تقاضا را هماهنگ میکنند، فناوری و نیازها را به هم مرتبط میسازند و ارزشهای مادی و معنایی را منتقل میکنند. تمامی سازوکارهای اقتصادی (از بازارها و قوانین تا نهادهای مالی و سیستمهای اطلاعاتی) در نهایت برای تولید، توزیع و مصرف محصولات طراحی و بهینه میشوند.
در مقیاس خرد، محصول منبع اصلی درآمد، مبنای مزیت رقابتی و محور نوآوری در بنگاهها است. در مقیاس میانی، محصولات ساختار صنعت را تعیین کرده و زنجیره ارزش چارچوب همکاری میان عاملها را فراهم میکند؛ سنجهها محصول نیز مبنای رقابت قرار میگیرند. در سطح کلان، سبد محصولات شاخص توسعهیافتگی اقتصاد ملی بوده، صادرات محصولات منبع ارزآوری و محصولات اساسی پایه امنیت ملی محسوب میشوند.
ساختار شبکه محصولات
ساختار شبکه محصولات دو بعد دارد:
1. بعد جریان [3]: جریان محصولات از استخراج منابع طبیعی یا واردات آغاز میشود. مواد اولیه و نهادهها در طول زنجیرههای تأمین به محصولات میانی و نهایی تبدیل شده و پس از توزیع، مصرف، خدمات پس از فروش و بازیافت، دوباره وارد چرخه میشوند یا صادر میشوند.
2. بعد سلسلهمراتبی[4]: محصولات در یک سلسلهمراتب عملکردی قرار میگیرند؛ یعنی هر محصول باتوجهبه نقشش در تأمین نیازهای پایهای انسانی و زیستی، در مرتبهای خاص از این ساختار قرار میگیرد:
· محصولات مرتبه بالاتر: مستقیماً نیازهای زیستی، اجتماعی یا اقتصادی را پاسخ میدهند (مانند خدمات حملونقل، تغذیه یا سلامت).
· محصولات مرتبه پایینتر: بهعنوان نهاده، ابزار یا پشتیبان برای تولید محصولات مرتبه بالاتر عمل میکنند (مانند قطعات صنعتی، تجهیزات تولید یا خدمات حقوقی).
ساختار سلسلهمراتبی، وابستگی متقابل محصولات را نمایان کرده و منطق عمودی تولید اقتصادی را تبیین میکند. شبکه محصولات در ساختار سلسلهمراتبی در ۶ مسیر گسترش مییابد:
1. نهادهها: هر محصول برای تولید به محصولات دیگر بهعنوان نهاده نیاز دارد. این نهادهها ممکن است مواد خام، قطعات فنی، انرژی یا اطلاعات باشند. این مسیر، بستر شکلگیری زنجیرههای ارزش عمودی است.
2. تجهیزات: تولید هر محصول نیازمند تجهیزات خاص خود است. این تجهیزات نیز خود محصولاتی هستند که از طریق زنجیرههای تولید خاصی تأمین میشوند. ازاینرو، مسیر تجهیزات یک سطح فنی و زیرساختی به شبکه میافزاید.
3. بازیافت و خدمات پس از فروش: محصولات پس از مصرف، وارد چرخه بازیافت میشوند یا نیاز به نگهداری و خدمات پس از فروش دارند. این مسیر پایداری چرخه عمر محصول و اقتصاد چرخشی را تقویت میکند.
4. جبران یا بهرهگیری: برخی محصولات یا سامانهها اثرات جانبی منفی دارند (مثل آلودگی) یا دارای خروجیهای جانبی مفید هستند. جبران آسیبها (مثلاً با نصب فیلترها) یا بهرهگیری از مزایای جانبی (مثلاً استفاده از حرارت زاید) به آغاز زنجیرههای جدید منجر میشود.
5. پشتیبانی: برای تولید و عرضه هر محصول، نیاز به خدمات پشتیبانی (در لایههای حسابداری، مدیریتی، حقوقی) وجود دارد. نیاز به این خدمات نیز تقاضایی برای عرضه محصولات دیگری را ایجاد میکنند.
6. الزامات ایجاد نهاد: ایجاد ساختارهای تنظیم رفتار معمولاً مستلزم تأمین محصولاتی است. محصولاتی که کارکردهای لایه نهادها را استقرار و استمرار میدهند، به شبکه محصولات (در لایه قابلیتها) افزوده میشود. لایه نهادی به طور مستقیم و غیرمستقیم (از طریق ساختار لایه قابلیتها) بر تأمین محصولات تأثیر گذاشته و برای ایجاد و ماندگاری این لایه نیز، محصولاتی مصرف میشوند.
مثال: در یک سامانه حملونقل شهری، ساختار شبکه محصولات بهصورت زیر است:
· محصولات مرتبه اول: خدمات حملونقل
· محصولات مرتبه دوم: خودرو، اتوبوس، قطار
· نهادهها (برای تولید محصولات مرتبه دوم): فولاد، شیشه، باتری، قطعات الکترونیکی
· تجهیزات برای تولید محصولات مرتبه دوم: خطوط مونتاژ، رباتهای جوشکاری
· بازیافت: بازیافت لاستیک، باتری خودروهای برقی
· جبران و بهرهگیری: فیلترهای دود، سیستمهای کاهش مصرف سوخت
· پشتیبانی: بیمه، نرمافزارهای مسیریابی، خدمات تعمیرگاهی
· الزامات نهادها؛ محصولات موردنیاز برای اعمال قوانین ترافیکی در ارائه خدمات حملونقل: چراغهای راهنمایی، دوربین کنترل سرعت،
اقتصاد نه مجموعهای از فعالیتهای منفرد، بلکه ساختاری درهمتنیده از محصولات است که از طریق مسیرهای چندگانه گسترش مییابد. این شبکه:
· از منابع طبیعی آغاز میشود و تا مصرف و بازیافت ادامه دارد.
· در سطوح سلسلهمراتبی سامان مییابد و نیازهای زیستی، فنی و نهادی را پوشش میدهد.
· از طریق مسیرهای نهاده، تجهیزات، جبران، پشتیبانی و تنظیم رفتار، توسعه مییابد.
طبقهبندی محصولات
انواع محصولات بر اساس معیارهای متنوع و با ساختارهای دادهای مختلف طبقهبندی میشوند. کارکردهای طبقهبندی محصولات عبارتاند از:
· سادهسازی و کاهش پیچیدگی: طبقهبندی کمک میکند تا تنوع بسیار زیاد محصولات به گروههای مشخص و قابلفهم تقسیم شود، بنابراین تحلیل آنها سادهتر خواهد بود.
· هماهنگی و ارتباط بین عاملها: طبقهبندی محصولات به عاملها تا با زبان مشترک به تصمیمگیری بپردازند و همکاری بینبخشی شکل گیرد.
برخی از معیارهای طبقهبندی محصولات عبارتاند از:
1. ماهیت
2. نقش در شبکه محصولات
3. درجه پردازش
مثال: لپتاپ در این طبقهها قرار میگیرد:
· ماهیت: کالا، بادوام
· نقش در شبکه: کالای نهایی برای مصرفکننده یا کالای سرمایهای برای بنگاه
· درجه پردازش: محصول نهایی
· شناسه طبقهبندی: سیپیسی: ۴۷۴۱۱؛ اچ اس: ۸۴۷۱۳۰
طبقهبندی بر اساس ماهیت
این طبقهبندی محصول را از منظر ملموس بودن و نوع وجود فیزیکی بررسی میکند و محصول را به سه دسته اصلی تقسیم میکند:
| نوع محصول | تعریف | معیارهای تشخیص | مثالها |
| کالا | محصولات مشهود و فیزیکی که قابلیت ذخیره و انتقال دارند | قابلیت انبارش، مالکیت قابلانتقال، ملموس بودن | فولاد، گوشی موبایل، نان |
| خدمات | فعالیتهای نامشهود که ارزشآفرینی میکنند | تولید و مصرف همزمان، غیرقابلذخیرهسازی، عدم قابلیت تفکیک | مشاوره حقوقی، حملونقل، خدمات بانکی |
| داراییهای دیجیتال | محصولات ذاتاً دیجیتال با ارزش اطلاعاتی | هزینه تکثیر ناچیز، قابلیت شخصیسازی، وابستگی به پلتفرم | نرمافزار، دادههای تحلیلی، محتوای آموزشی |
کالاها نیز به لحاظ دوام، دو دسته تفکیک میشوند:
· کالاهای بادوام: عمر مفید بیش از ۳ سال، سرمایهای، با استهلاک تدریجی؛ مانند: خودرو، مبلمان
· کالاهای غیربادوام: مصرف سریع و مکرر، حساس به تاریخ انقضا؛ مانند: مواد غذایی، سوخت
طبقهبندی بر اساس نقش در شبکه محصولات
از دیدگاه شبکه محصولات، جایگاه محصول در زنجیره ارزش و در چرخه تولید-مصرف اهمیت دارد. این طبقهبندی شامل سه گروه است.
| نوع محصول | تعریف | معیارهای تشخیص | مثالها |
| واسطهای | نهادههای فرایندهای تولیدی | خریدار بنگاه اقتصادی، ادغام در ارزش محصول نهایی، عدم شمارش در تولید ناخالص داخلی | فولاد برای خودرو، چوب برای میز |
| نهایی | محصولات تحویلی به مصرفکننده نهایی | خریدار نهایی، پایان چرخه تولید، شمارش کامل در تولید ناخالص داخلی | خودروی شخصی، نان سوپرمارکت |
| سرمایهای | افزایشدهنده ظرفیت تولید | خریدار بنگاه، دارایی ثابت، استهلاکپذیر | ماشینآلات صنعتی، نرمافزار مدیریت منابع |
جایگاه یک محصول در این طبقهبندی به زمینه و خریدار بستگی دارد؛ مثلاً لپتاپ میتواند هم کالای نهایی برای مصرفکننده و هم کالای سرمایهای برای شرکت باشد.
علاوه بر این، محصولات نهایی به دو نوع تقسیم میشوند:
· کالاهای عمومی: غیر قابل استثنا و غیررقابتی؛ مانند: روشنایی خیابان، امنیت ملی
· کالاهای خصوصی: قابل استثنا و رقابتی
طبقهبندی بر اساس درجه پردازش
این معیار، محصولات را بر اساس میزان فراوری و ارزشافزوده در مراحل مختلف تولید تقسیمبندی میکند.
| سطح پردازش | تعریف | میزان ارزش افزوده | مثالها |
| مواد خام | استخراج مستقیم از طبیعت | ارزش پایه | نفت خام، سنگآهن، چوب |
| مواد اولیه | پردازش اولیه | ارزش افزوده متوسط | فولاد خام، آرد، پلیمر |
| قطعات و کامپوننتها | محصولات نیمهساخته | ارزش افزوده بالا | پردازنده، موتور، قطعات الکترونیکی |
| محصولات نهایی | آماده مصرف یا استفاده | ارزش افزوده کامل | خودرو، لپتاپ، گوشی هوشمند |
عام شدن شبکه محصولات
با توسعه شبکه محصولات، دستهبندیهایی ایجاد میشود تا تنوع و تعدد زیاد محصولات مشابه کاهش یافته و تحلیل آسانتر شود؛ اما طبقهبندی صرفاً به ایجاد دستهبندیهای دقیق محدود نمیشود، بلکه باعث «عام شدن» یا «کلیشدن» شبکه محصولات میشود.
با عام کردن شبکه محصولات، محصولاتی که نوع یا فرایند تأمین آنها مشابه است در یک دسته قرار میگیرند تا تعدد و تنوع محصولات کاهش یابد. البته با کلی شدن ممکن است ابهامهایی نیز ایجاد شوند.
مثال: نیازمندی آموزش در همه ابعاد زندگی وجود دارد، اما برای هر کدام از این نیازمندیهای یک سامانه آموزشی جداگانه طراحی نمیشود. بدین ترتیب یک مدرسه (یک سامانه عملیاتی) آموزشهای متنوعی (مانند ورزشکردن، مراقبت از سلامت روان، حل اختلاف، حفظ محیطزیست، ریاضیات، زبان، حکمرانی و ارزشهای الهی) به دانشآموزان ارائه میدهد.
پویایی شبکه محصولات
شبکه محصولات، ساختاری پیچیده و پویاست که تحت تأثیر عوامل مختلف دستخوش تحول میشود. سه محرک اصلی تغییر در این شبکه عبارتند از:
1. تغییر فناوری
2. تحول در ترجیحات مصرفکنندگان
3. نوآوری در سبکهای کسبوکار
پیشرفتهای فناورانه بهویژه فناوریهای مخرب و بنیادین[5]، نقش مهمی در بازتعریف و تحول کل شبکه محصولات ایفا میکنند. این تغییرات نهتنها محصولات موجود را دگرگون میسازند؛ بلکه ممکن است صنایع سنتی را نابود یا صنایع کاملاً جدیدی ایجاد کنند.
مثال: ظهور گوشیهای هوشمند باعث شد بازار دوربینهای دیجیتال و مکانیابهای مستقل بهشدت کاهش یابد و در برخی موارد کاملاً از بین برود. همزمان، این فناوری نوین بستر شکلگیری صنایع جدیدی مانند اپلیکیشنهای موبایل و خدمات مبتنی بر موقعیت جغرافیایی را فراهم آورد.
تغییر در ارزشها و سبک زندگی مصرفکنندگان نیز یکی دیگر از محرکهای کلیدی تحول شبکه محصولات است.
· تغییر نگرش به سمت پایداری محیط زیستی باعث افزایش تقاضا برای محصولات سبز و دوستدار محیطزیست شده است.
· افزایش تمایل به شخصیسازی محصولات، تولید انبوه سفارشی را به یک مدل متداول تبدیل کرده است.
· اقتصاد اشتراکی که مبتنی بر کاهش مالکیت فردی است، نحوه مصرف و تقاضا برای محصولات را به طور بنیادین تغییر داده است.
همراه با تغییر فناوری و ترجیحات، نوآوری در سبکها کسبوکار به تغییر ساختار شبکه محصولات کمک میکند.
مثال: تغییر از مدل مالکیت سنتی به مدل دسترسی و استفاده، مانند «فروش نور بهجای لامپ» که نشاندهنده تمرکز بر نتایج بهجای داراییهای ملموس است.
مثال: ظهور سکوهای اقتصاد اشتراکی که خدمات حملونقل را بدون مالکیت خودرو ارائه میدهد.
مثال: ارائه خدمات مبتنی بر نتایج، مانند فروش «ساعات پرواز» بهجای موتور هواپیما، نمونههای دیگری از این تحول در مدلهای کسبوکار هستند.
نوآوریها در یک نقطه از شبکه محصولات، اغلب موجب تغییرات زنجیرهوار و گستردهای میشوند که کل ساختار شبکه را متحول میکند. این اثر دومینویی بدین معناست که:
· نوآوری در محصول یا فناوری باعث تغییر در محصولات مرتبط و سایر گرههای وابسته میشود.
· این تغییرات متقابل نهایتاً کل شبکه محصولات را بازتعریف میکنند و صنایع مختلف را تحتتأثیر قرار میدهند.
مثال بارز این پدیده، ظهور اینترنت است. این فناوری نوآورانه باعث شد بسیاری از محصولات سنتی مانند دانشنامههای کاغذی و تلفنهای عمومی از دور خارج شوند. همزمان، محصولات و خدمات جدیدی مانند موتورهای جستجو، شبکههای اجتماعی و خدمات ابری پدید آمدند. علاوه بر این، صنایع مختلف مانند رسانهها، بانکداری و آموزش دچار تحول اساسی شدند و شکل جدیدی به خود گرفتند.
تنوع محصولات
تنوع محصولات توانایی مقابله با تغییرات و شوکها را فراهم میآورند. تنوع محصولات در شبکه به دو شکل اصلی خود را نشان میدهد: تنوع عمودی و تنوع افقی.
تنوع عمودی (درونصنعتی) به گسترش و توسعه محصولات و فرایندها در درون یک صنعت اشاره دارد که از طریق تغییر در نهادهها، فرایندها و طراحیها انجام میشود. روشهای تنوع عمودی عبارتاند از:
· تنوع در نهادهها: استفاده از منابع و مواد جایگزین مانند انرژی خورشیدی بهجای نفت که موجب کاهش وابستگی به یک منبع مشخص میشود.
· تنوع در فرایندها: بهکارگیری روشهای مختلف تولید مانند چاپ سهبعدی در مقابل روشهای سنتی ریختهگری که میتواند به بهبود کارایی و انعطافپذیری منجر شود.
· تنوع در طراحی: به معنای توسعه معماریهای متنوع محصول، مانند طراحی پودمانی که اجازه ارتقا و ترکیببندیهای مختلف را میدهد، در مقابل طراحی یکپارچه که معمولاً محدودیتهایی ایجاد میکند.
تنوع افقی (بینصنعتی) به گسترش محصولات در صنایع مختلف و به شکل مکمل یا جایگزین اشاره دارد و شامل این موارد است:
· همپوشانی کارکردی: محصولاتی با کارکرد مشابه اما متفاوت، مانند تاکسی، اتوبوس و مترو که هرکدام گزینهای برای حملونقل هستند.
· جایگزینی تکنولوژیک: فناوریهای رقیب که میتوانند بهجای یکدیگر به کار روند، مثلاً باتریهای لیتیوم-یون در مقابل باتریهای هیدروژنی.
· مکملسازی: محصولاتی که یکدیگر را تکمیل میکنند، مانند گوشی هوشمند و اپلیکیشنهای آن که مجموعاً ارزش افزوده بیشتری ایجاد میکنند.
شبکه عملیات
فعالیتهای عملیات تأمین محصولات به ۴ لایه تفکیک میشوند:
1. لایه تولید [6]
2. لایه حسابداری [7]
3. لایه مدیریت [8]
4. لایه حقوقی [9]
لایه تولیدی لایه پایهای اقتصاد بوده و سایر لایهها پشتیبان این لایه هستند؛ محصولات در لایه تولید، تولید میشوند، در لایه حسابداری مبادله میشوند، در لایه مدیریت تخصیص منابع برای تولید آنها انجام میشود و در لایه حقوقی، مالکیت آنها انتقال مییابد. لایه حقوقی به عملیات اقتصادی یک «هویت رسمی» میدهد. مخاطره را محدود میکند و اعتماد لازم برای معاملات پیچیده را ایجاد مینماید.
هر یک از لایهها شامل موجودیتها[10] و روابط بین آنها هستند؛ هر موجودیت با مرزهایی از سایر موجودیتها تفکیک شده و با آنها تبادلهایی دارد. به بیان دیگر مرزها «مخزنهایی[11]» را شکل میدهند که «موجودیتهای تولیدی، حسابداری، مدیریتی و حقوقی» در درون آنها قرار گرفته و با یکدیگر تعامل میکنند. موجودیتها علاوه بر تبادل با یکدیگر در هر لایه، با موجودیتهای سایر لایهها نیز تناظر دارند
موجودیتهای اقتصادی بر اساس لایهها به ۴ دسته تقسیم میشوند:
· موجودیت تولیدی: مرزهای تولید را مشخص میکند و یک فعالیت تولیدی مستقل را انجام میدهد (مانند یک کارخانه، یک شعبه فروش). میتواند منطبق بر یک موجودیت حسابداری باشد یا خیر.
· موجودیت حسابداری: مرزهای مبادله را مشخص میکند و کلیه مبادلات را به طور جداگانه ثبت و گزارش میکند.
· موجودیت مدیریتی: مرزهای مسئولیت را مشخص میکند و تصمیمگیریها را انجام داده و پاسخگوی عملکرد آن است. این موجودیت لزوماً متناظر با یک موجودیت حقوقی نیست.
· موجودیت حقوقی: مرزهای حقوقی را مشخص کرده و حقوق و تکالیف مالکیت را بر عهده دارد.
مثال: یک شرکت (یک موجودیت حقوقی) ممکن است چندین کارخانه (موجودیت تولیدی) در مکانهای مختلف یا در یک مکان داشته باشد. این شرکت میتواند برای هر کارخانه یک موجودیت حسابداری مستقل در نظر بگیرد تا عملکرد مالی هر کدام به طور جداگانه اندازهگیری شود درحالیکه همه آنها تحت یک موجودیت حقوقی (همان شرکت اصلی) باقی میمانند. هر کارخانه ممکن است تحت یک موجودیت مدیریتی باشد، یا هر کدام یک موجودیت مدیریتی جداگانه (واحد کسبوکار مستقل) داشته یا کل کارخانهها به چند دسته تقسیم شده و هر دسته یک موجودیت مدیریتی داشته باشد. این شرکت میتواند هر موجودیت تولیدی (کارخانه) را به یک موجودیت حقوقی مستقل (یک شرکت جدید) تبدیل کند. در این حالت، هر کارخانه هم یک موجودیت تولیدی، هم یک موجودیت حقوقی و هم یک موجودیت حسابداری مستقل خواهد داشت و یک موجودیت حقوقی در رأس (یک هلدینگ) مالکیت تمام این موجودیتهای حقوقی را در اختیار بگیرد.
لایه تولید
لایه تولید دربردارنده موجودیتهای تولیدی و جریان محصول و اطلاعات بین آنها است. این لایه جریان محصول از منابع طبیعی تا تولید و توزیع محصولات نهایی و بازیافت را پوشش میدهند.
فرایند تبدیل ورودیها (نهادهها مانند مواد خام، نیروی کار، انرژی) به خروجیها (ستاندهها مانند کالاها یا خدمات) تولید[12] نامیده میشود. حداکثر میزان خروجی قابلتولید در یک موجودیت تولیدی در یک دوره مشخص و تحت شرایط عادی ظرفیت تولید[13] نامیده میشود. ظرفیت تولید مبنای اصلی برای برنامهریزی تولید و تصمیمگیری برای سرمایهگذاری در لایه مدیریتی است.
هر موجودیت تولیدی یک تابع تولید دارد که بیانگر میزان ستاندهها بر اساس نهاده است. هر چه فناوری موجودیت تولیدی بهتر باشد، این تابع تولید ستاندههای بیشتر یا بهتری خواهد داشت. تابع تولید کل اقتصاد، ترکیب تابع تولید موجودیتهای تولیدی است. معمولاً ارزش ستاندهها بیش از نهادهها بوده و با تبدیل نهاده به ستانده در موجودیتهای تولیدی، ارزش بیشتری ایجاد میشود.
برخی از روابط لایه تولید با سایر لایهها عبارتاند از:
· موجودیت تولیدی شامل تجهیزات (سختافزاری و نرمافزاری) و عاملهای انسانی (کارکنان) است. این تجهیزات (که محصولات سرمایهای هستند) در لایه حسابداری، دارایی محسوب میشود؛ داراییها ممکن است دارایی مولد[14] یا دارایی غیرمولد باشد. دارایی مولد هر دارایی مشهود یا نامشهودی که مستقیماً در فرایند تولید کالاها یا خدمات نقش دارد، مانند ماشینآلات خط تولید، نرمافزار، حق امتیاز
· تشکیل دارایی برای تولید، سرمایهگذاری[15] نامیده میشود. تصمیم برای سرمایهگذاری در لایه مدیریتی گرفته میشود، در لایه حسابداری سرمایهگذاری بهعنوان خروج جریان نقدی (در زمان انجام) و سپس بهعنوان افزایش داراییهای مولد در ترازنامه ثبت میشود.
· در لایه حقوقی سرمایهگذاری میتواند منجر به ایجاد یک «موجودیت حقوقی» جدید (مثلاً یک شرکت فرعی) شود
مثال: یک جاده بینشهری یک موجودیت تولیدی است که شامل اجزایی مانند بستر، آسفالت، پلها، علائم است. محصول این جاده، ظرفیت جابهجایی و دسترسی است و ظرفیت تولید, حجم ترافیک مجاز (حداکثر تعداد وسایل نقلیهای که میتوانند با ایمنی و کارایی قابل قبول از جاده عبور کنند. جاده و تجهیزات آن دارایی مولد محسوب میشوند. این دارایی در ترازنامه مالک (دولت یا شرکت سرمایهگذار) بهعنوان دارایی ثابت ثبت و استهلاک آن محاسبه میشود. موجودیتهای مدیریتی متناظر با این جاده، پلیسراه و واحد راهداری هستند که مسئول نظارت و نگهداری از این جاده هستند.
موجودیتهای تولیدی که فرایندهای مشابهی (با ورودیها و خروجیهای مشابه) دارند، بهعنوان یک صنعت طبقهبندی میشوند. طبقهبندیها معمولاً سلسلهمراتبی بوده و در چند سطح شکسته میشوند. یک موجودیت تولیدی (یک واحد تولیدی) ممکن است شامل چند صنعت در سلسلهمراتب پایینتر باشد.
مثال: در طبقهبندی آیسیک، صنایع به ۴ دسته اصلی به شرح زیر تقسیم میشوند:
· استخراج و برداشت منابع طبیعی: مانند استخراج نفت، کشاورزی، شیلات، جنگلداری و دامپروری.
· ساخت (تبدیل مواد خام به کالای ساختهشده): مانند خودروسازی، تولید لوازمخانگی، پالایشگاههای نفت و تولید مواد غذایی. بهعنوان نمونه، تولید محصولات غذایی (شناسه آیسیک ۱۰) به چند صنعت کوچکتر مانند فراوری و نگهداری گوشت (شناسه ۱۰۱) تقسیم شده است و این صنعت نیز به صنایع کوچکتر مانند فراوری و نگهداری گوشت ماکیان (شناسه ۱۰۱۱) تقسیم میشود.
· ارائه خدمات: مانند خدمات بانکی، درمانی، خردهفروشی، حملونقل و اقامت.
· خدمات مبتنی بر دانش و اطلاعات: مانند تولید نرمافزار، تحقیقوتوسعه، مشاوره مدیریت.
مثال: یک کارخانه تولید سوسیس و کالباس ممکن است که یک واحد تولیدی یکپارچه بوده و شامل صنایع زیر باشد:
· فراوری گوشت (شناسه آیسیک ۱۰۱۰): شامل چرخکردن گوشت و مخلوطکردن آن با ادویههای اولیه و نمک است.
· تولید روکش و پوشش سوسیس: در این کارخانه، روده حیوانات تمیز، نمکسود و آماده میشود تا بهعنوان روکش سوسیس استفاده شود. این فرایند کاملاً متمایز از «فراوری گوشت» است. اگر روکش از روده ماکیان باشد، شناسه آیسیک ۱۰۱۱ (فراوری و نگهداری گوشت ماکیان) به آن اختصاص مییابد.
· بستهبندی: پس از تولید، سوسیس در لفاف پلاستیکی و سپس در جعبه مقوایی بستهبندی میشود. بستهبندی خود یک فرایند جداگانه است. شناسه آیسیک ۲۲۲۲ برای تولید ظروف و جعبههای پلاستیکی و
شناسه آیسیک ۱۷۰۹ برای تولید محصولات کاغذی و مقوایی دیگر به آن اختصاص مییابد.
لایه حسابداری
لایه حسابداری دربردارنده موجودیتهای حسابداری و تبادل محصول بین آنها است. یک موجودیت حسابداری[16] یا واحد گزارشگری[17] مرزهای مبادله محصول را مشخص کرده و رویدادهای مالی درون این مرز را به طور جداگانه ثبت و گزارش میکند.
مبادله محصولات بین واحدها حسابداری که در ازای معوض باشد (مبادلههای انتفاعی) تجارت[18] نامیده میشود. به مبادله کالاها و خدمات بین واحدهای اقتصادی (افراد، بنگاهها، کشورها) گفته میشود. تجارت امکان تخصصیتر شدن تولید و توزیع کارآمدتر منابع را فراهم میکند.
مبادلات بین موجودیتهای حسابداری در اسناد و صورتهای حسابداری بر قیمتهای خریدوفروش ثبت میشود. اگر یک موجودیت حقوقی برای اهداف مدیریتی یا گزارشگری به چندین موجودیت حسابداری جداگانه تفکیک شود، مبادلات بین آنها بهعنوان «معاملات بین واحدی[19]» شناسایی و ثبت میشوند. برای ثبت این معاملات از «قیمت انتقالی[20]» استفاده میشود. قیمت انتقالی، مبلغی است که یک موجودیت (فروشنده) برای محصولات ارائه شده به موجودیت دیگر (خریدار) در دفاتر حسابداری هر دو موجودیت ثبت میکند. هدف اصلی از این سازوکار، ایجاد یک مبنا برای ارزیابی عملکرد هر موجودیت، شبیهسازی شرایط بازار و تخصیص بهینه منابع در درون سازمان است.
برخی از روابط لایه حسابداری با سایر لایهها عبارتاند از:
· موجودیتهای حسابداری معمولاً از مرزهای موجودیتهای تولیدی تبعیت میکنند (مثلاً یک کارخانه = یک مرکز سود). اما همیشه اینطور نیست. ممکن است یک کارخانه بزرگ به چندین «مرکز هزینه» تقسیم شود.
· یک موجودیت حقوقی (مثلاً یک شرکت سهامی خاص) معمولاً یک موجودیت حسابداری اصلی برای گزارشگری به بیرون (مثلاً سازمان امور مالیاتی) است. اما در درون خود میتواند شامل چندین موجودیت حسابداری کوچکتر (مراکز هزینه و سود) باشد.
· دادههای لایه حسابداری ابزار کنترل برای لایه مدیریتی است. مدیران با استفاده از گزارشهای این لایه، کسبوکار را مدیریت میکنند، بهعنوان نمونه دادههای حسابداری مشخص میکنند که کدام بخشها عملکرد سودآور دارند، کجا منابع به هدر میرود، آیا سرمایهای که در یک بخش ایجاد شده است، بازدهی مناسبی دارد؟
لایه مدیریت
لایه مدیریت دربردارنده موجودیتهای مدیریتی و روابط همکاری بین آنها است. یک موجودیت مدیریتی یا مرکز مسئولیت[21] شامل یک مدیر یا گروه مدیریتی که منابع یک محدوده را کنترل کرده و به طور مستقیم مسئول نتایج عملکرد آن محدوده است. این موجودیت، مرزهای «تصمیمگیری و پاسخگویی» را تعریف میکند.
برخی از روابط لایه مدیریت با لایههای دیگر عبارتاند از:
· یک موجودیت حقوقی (مثلاً یک شرکت) میتواند چندین موجودیت مدیریتی (واحدهای کسبوکار) در درون خود داشته باشد. برعکس، یک موجودیت مدیریتی بزرگ (مثلاً یک هلدینگ) میتواند چندین موجودیت حقوقی (شرکتهای فرعی) را کنترل کند.
· در مدیریت یکپارچه زنجیره تأمین، یک موجودیت حقوقی، تعاملات بین موجودیتهای حقوقی مستقل را مدیریت میکند.
· موجودیتهای مدیریتی، موجودیتهای تولیدی را هدایت و کنترل میکنند. یک مدیر کارخانه (مدیریتی)، بر خطوط تولید (تولیدی) نظارت دارد.
· لایه حسابداری، دادههای سنجش عملکرد و تصمیمگیریهای سرمایهگذاری (در لایه تولید) و تجاری را برای لایه مدیریتی فراهم میکند.
تفکیک موجودیتهای مدیریتی در یک موجودیت حقوقی چنین کارکردهایی دارد:
· تفویض اختیار و تمرکززدایی: به سازمان اجازه میدهد تا در عین حفظ وحدت، بهصورت غیرمتمرکز اداره شود. هر مدیر در سطح خودش تصمیمگیری میکند.
· ایجاد تمرکز و تخصص: مدیر یک مرکز هزینه فقط بر روی بهینهسازی هزینهها تمرکز میکند، درحالیکه مدیر یک مرکز سود، نگاهی کلنگر به درآمد و هزینه دارد.
· ارزیابی عملکرد و پاسخگویی: این لایه مشخص میکند که هر مدیر دقیقاً مسئول "چه چیزی" است. این اساس سیستمهای پاداش و انگیزش است.
البته موجودیتهای مدیریتی مختلف باید برای دستیابی به اهداف کلان با هم هماهنگ شوند (مثلاً مرکز تولید باید با مرکز فروش هماهنگ باشد).
لایه حقوقی
لایه حقوقی شامل موجودیتهای حقوقی و روابط حقوقی بین آنها است. یک موجودیت حقوقی دارای حقوق و تکالیفی مستقل از مالکان یا اعضای آن است. این موجودیتها «مرزهای مسئولیت حقوقی» را تعریف میکنند.
تفکیک موجودیت حقوقی از مالکان چنین کارکردهایی دارد:
1. جداسازی دارایی و مسئولیتپذیری: موجودیتهای حقوقی از نظر مسئولیت مالکان به دو دسته تقسیم میشوند:
· مسئولیت نامحدود[22]: دارایی شخصی مالکان و دارایی کسبوکار از هم جدا نیست. در صورت بدهکاری یا شکایت علیه کسبوکار، طلبکاران میتوانند به دارایی شخصی مالکان نیز دسترسی داشته باشند.
· مسئولیت محدود[23]: دارایی شخصی مالکان (سهامداران) از دارایی شرکت کاملاً جدا است. در صورت ورشکستگی یا بدهکاری شرکت، طلبکاران فقط میتوانند به داراییهای خود شرکت مراجعه کنند و دارایی شخصی سهامداران مصون است. «مسئولیت محدود»، مخاطره سرمایهگذاری را بهشدت کاهش میدهد.
2. .ایجاد شخصیت برای انعقاد قرارداد و طرفیت دعوا: یک موجودیت حقوقی میتواند به نام خودش مالک اموال باشد، وام بگیرد، استخدام کند و با سایر موجودیتها قرارداد ببندد. در دادگاه اقامه دعوا کند، مورد شکایت قرار گیرد
3. تداوم فعالیت[24]: موجودیت حقوقی مستقل از عمر مالکانش است. با فوت یا خروج یک مالک، شرکت به حیات خود ادامه میدهد.
4. تسهیل در جذب سرمایه[25]: ساختارهایی مانند «شرکت سهامی» امکان فروش سهام به عموم مردم و جذب سرمایه در مقیاس بزرگ را فراهم میکنند.
برخی از روابط لایه حقوقی با لایههای دیگر عبارتاند از:
· یک موجودیت حقوقی میتواند مالک چندین موجودیت تولیدی (مانند کارخانهها، فروشگاهها) باشد.
· یک موجودیت حقوقی معمولاً یک موجودیت حسابداری اصلی برای گزارشگری خارجی (به دولت، سرمایهگذاران) است. اما در درون خود میتواند شامل چندین موجودیت حسابداری داخلی باشد.
جریان محصول در لایههای عملیات
«محصول» محور ارتباط بین لایههای مختلف در داخل یک واحد عملیاتی و همچنین پیوند با سایر واحدهای عملیاتی است. رویکرد هر لایه به این مفهوم محوری، در جدول زیر بیان شده است.
| لایه | کانون توجه | رویکرد به محصول | نمونه شاخصها |
| لایه تولید | کارکرد محصول | یک نهاده یا یک ستانده | کارایی، کیفیت، تعداد واحدهای تولیدشده، رعایت استانداردهای فنی |
| لایه حسابداری | ارزش اقتصادی و جریانهای مالی | یک «دارایی» در ترازنامه (موجودی کالا) یا یک «هزینه» در صورت سود و زیان | هزینه تمامشده، حاشیه سود، نقدینگی، بازده دارایی |
| لایه مدیریت | ایجاد ارزش و مزیت رقابتی | یک «عامل ایجاد ارزش» در زنجیره تأمین و یک «منبع درآمد» در کسبوکار | سهم بازار، رضایت مشتری، سودآوری، جایگاه برند |
| لایه حقوقی | حقوق و تکالیف مالکیت | «مالکیت» بر دارایی و «حقوق صاحبان سهام» حاصل از فروش آن | رضایت سهامداران، پایبندی به قوانین و مقررات |
فعالیتها در یک لایه، در لایههای دیگر بازتاب مییابد. یک تصمیم در لایه تولید (مثلاً افزایش کیفیت)، بر هزینهها در لایه حسابداری، رضایت مشتری در لایه مدیریت و حقوق مالکیت فکری در لایه حقوقی تأثیر میگذارد.
فعالیتها در لایههای مختلف پویا و پیوسته بوده و جریان محصول را شکل میدهند:
1. شروع با ثروت: جریان با یک موجودی اولیه از ثروت (پول، منابع، مهارتها) آغاز میشود.
2. سرمایهگذاری: بخشی از این ثروت برای خرید یا ایجاد داراییهای مولد (سرمایه) اختصاص مییابد.
3. تولید: سرمایه و نهادهها برای تولید محصول جدید به کار گرفته میشوند.
4. ثبت بهعنوان دارایی: محصول تولیدشده در حسابداری بهعنوان یک «دارایی» در ترازنامه ثبت میشود و ارزش پولی پیدا میکند.
5. ارزشآفرینی و فروش: مدیریت با فروش دارایی، آن را به «درآمد» تبدیل میکند. در لایه حسابداری، درآمد حاصل از فروش، پس از کسر هزینهها، بهعنوان «سود» محسوب میشود.
6. تخصیص سود: سود حاصل در سه مسیر قرار میگیرد:
· مصرف: برای تأمین نیازها و ایجاد مطلوبیت (کاهشدهنده ثروت اما هدف نهایی).
· جبران استهلاک: برای پوشش کاهش داراییهای سرمایهای (نشت ثروت)
· . افزایش سرمایه: سود باقیمانده در لایه حقوقی منجر به افزایش سرمایه و ثروت میشود.
7. سرمایهگذاری مجدد: افزایش سرمایه (ثروت جدید) میتواند توسط لایه مدیریت، برای سرمایهگذاری مجدد، جریان محصول را تقویت کند.
این چرخه شامل متغیر انباشت «ثروت[26]» و متغیرهای جریان «سرمایهگذاری[27]، مصرف[28] و استهلاک[29]» است که باید متوازن باشند. مصرف ثروت را کاهش میدهد؛ اما نیازها را تأمین کرده و مطلوبیت ایجاد میکند که هدف نهایی فعالیت اقتصادی است. اگر مصرف و استهلاک بیش از حد باشد، سرمایهگذاری خالص منفی و انباشت ثروت کاهش مییابد و اگر سرمایهگذاری باعث کاهش بیش از حد صرف شود، رفاه از بین میرود.
شبکهها
با روابط درونلایهای و بینلایهای موجودیتها، شبکههای متنوعی از واحدهای عملیاتی (اقتصادی) شکل میگیرند که هر کدام نقش و کارکرد ویژهای در سازوکارهای اقتصادی دارند. جدول زیر مهمترین این شبکهها را معرفی میکند.
| شبکه | لایه محوری | کانون تمرکز | کارکرد اصلی | ماهیت |
| زنجیره تأمین | لایه تولید | جریان مواد، اطلاعات و مالی بین واحدها | کارایی لجستیک و اطمینان از تداوم جریان | اجرایی |
| زنجیره ارزش | لایه حسابداری | ارزش افزوده در درون یک واحد و بین واحدها | خلق مزیت رقابتی و بهینهسازی سودآوری | تحلیلی |
| همکاریهای بینبنگاهی | لایه مدیریت | اشتراکگذاری منابع و دانش بین واحدها | دستیابی به اهداف استراتژیک مشترک | همکارانه |
| هلدینگها | لایه حقوقی | کنترل و مالکیت سهام شرکتهای تابعه | مدیریت پرتفولیوی سرمایهگذاری و کنترل شرکتی | حقوقی-مالی |
| سکوهای دیجیتال | لایه مدیریت | تسهیل تعاملات بین گروههای مختلف کاربران | ایجاد و تسهیل بازارهای چندوجهی | تسهیلگر |
| زیستبومهای نوآوری | لایه مدیریت | تعامل بازیگران مختلف در فرایند نوآوری | تسریع خلق و تجاریسازی ایدههای نوآورانه | پویا-تکاملی |
| اتحادیههای سنجهگذاری | لایه مدیریت | توسعه و پذیرش استانداردهای مشترک فنی و عملیاتی | ایجاد قابلیت همکاری و کاهش هزینههای یکپارچهسازی | فنی |
هر یک از این شبکههای عملیاتی با محوریت قراردادن یکی از لایههای چهارگانه (تولید، حسابداری، مدیریت، حقوقی)، الگوهای تعاملی خاص خود را ایجاد میکنند.
زنجیره تأمین
زنجیره تأمین[30] شبکهای از سازمانها، افراد، فعالیتها، اطلاعات و منابع است که در فرایند انتقال محصول از تأمینکننده به مشتری درگیر هستند. محور اصلی این شبکه، لایه تولید است که جریان فیزیکی مواد، کالاها و اطلاعات بین موجودیتهای مختلف را مدیریت میکند. این شبکه با هدف افزایش کارایی لجستیکی، اطمینان از تداوم جریان مواد و کاهش هزینهها شکل میگیرد. در مقابل زنجیره ارزش که تمرکز بر خلق ارزش افزوده دارد، زنجیره تأمین بیشتر بر بهینهسازی جریانهای انتقالی متمرکز است.
مشخصات کلی
· شبکه درون یک واحد: در درون یک واحد اقتصادی، زنجیره تأمین بر مدیریت جریان مواد اولیه، کالاهای در جریان ساخت و محصولات نهایی متمرکز است.
· شبکه چند واحد: این شبکه، چندین واحد اقتصادی مستقل (تأمینکننده، تولیدکننده، توزیعکننده، خردهفروش) را به یکدیگر متصل میکند.
· تمایز با سایر شبکهها: بر خلاف زنجیره ارزش که بر «خلق ارزش» تمرکز دارد، زنجیره تأمین بر بهینهسازی جریانهای انتقالی متمرکز است.
نقش لایهها
· لایه تولید: لایه اصلی؛ جریان فیزیکی مواد و کالاها را مدیریت میکند.
· لایه حسابداری: هزینههای لجستیک، پرداختها و صورتحسابها را ثبت و مدیریت میکند.
· لایه مدیریت: برنامهریزی تقاضا، هماهنگی بین شرکا و مدیریت روابط را بر عهده دارد.
· لایه حقوقی: قراردادهای تأمین و شرایط عمومی خریدوفروش را تنظیم میکند.
کارکردها
· تضمین تداوم تولید
· کاهش هزینههای عملیاتی و نگهداری موجودی
· افزایش قابلیت اطمینان و انعطافپذیری
· بهبود سطح خدمات به مشتری نهایی
چالشها
· شکنندگی: وابستگی به تک تأمینکننده در هر حلقه
· اثر شلاق چرمی: تشدید نوسانات تقاضا در طول زنجیره
· عدم شفافیت: دشواری ردیابی دقیق در حلقههای متعدد
· تعارض منافع: تضاد بین بهینهسازی یک واحد و بهینهسازی کل زنجیره
زنجیره ارزش
زنجیره ارزش[31] فعالیتهای درون یک سازمان یا میان چند واحد اقتصادی که برای خلق ارزش برای مشتری انجام میشود. در این شبکه، تمرکز بر لایه حسابداری است که ارزش افزوده فعالیتها را اندازهگیری و ارزیابی میکند. هدف اصلی این شبکه خلق مزیت رقابتی و بهینهسازی سودآوری از طریق تحلیل و بهبود مستمر فعالیتهای ارزشآفرین است.
مشخصات کلی
· شبکه درون یک واحد: فعالیتهای یک واحد را به دو دسته اصلی (اولیه و پشتیبانی) تقسیم و نحوه ارزشآفرینی هر کدام را تحلیل میکند.
· شبکه چند واحد: میتوان زنجیره ارزش گستردهتری را متشکل از چندین واحد اقتصادی مرتبط تعریف کرد.
· تمایز با سایر شبکهها: بر خلاف زنجیره تأمین که بر «جریان» تمرکز دارد، این شبکه بر «فعالیتهای ارزشآفرین» متمرکز است.
نقش لایهها
· لایه تولید: فعالیتهای اولیه مانند تولید و بازاریابی را اجرا میکند.
· لایه حسابداری: هزینهها و درآمدهای هر فعالیت را اندازهگیری و ارزش افزوده را محاسبه میکند.
· لایه مدیریت: فعالیتهایی که بیشترین ارزشآفرینی را دارند شناسایی و بر آنها سرمایهگذاری میکند.
· لایه حقوقی: از داراییهای فکری و دانش فنی محافظت میکند.
کارکردها
· شناسایی منابع واقعی سودآوری
· کمک به تدوین استراتژیهای رقابتی مؤثر
· امکان برونسپاری فعالیتهای کمارزشتر
· ایجاد مزیت رقابتی پایدار
چالشها
· پیچیدگی تخصیص هزینه: دشواری تخصیص دقیق هزینهها به هر فعالیت
· تغییرپذیری منابع ارزش: منابع ایجاد ارزش ممکن است با زمان تغییر کنند
· مقاومت درونی: مقاومت واحدها در برابر تغییر و بازطراحی فرایندها
همکاریهای بینبنگاهی
همکاریهای بینبنگاهی[32] اشکال مختلف همکاری داوطلبانه میان بنگاههای مستقل است که در آن لایه مدیریت محور تعاملات بوده و اهداف اساسی مشترک را دنبال میکند. این همکاریها بهمنظور دستیابی به منابع و قابلیتهای مکمل، کاهش مخاطره ورود به بازارهای جدید و تسریع نوآوری شکل میگیرند. برخلاف هلدینگها که مالکیت محور هستند، این شبکه بر همکاریهای مبتنی بر توافقات قراردادی و مشارکت تأکید دارد.
مشخصات کلی
· شبکه درون یک واحد: بخشهای مختلف یک شرکت ممکن است با بخشهای شرکتهای دیگر همکاری کنند.
· شبکه چند واحد: اساس این شبکه بر همکاری دو یا چند شرکت مستقل استوار است.
· تمایز با سایر شبکهها: بر خلاف هلدینگ که رابطه «مالکیت» محور است، این شبکه بر «همکاری داوطلبانه» استوار است.
نقش لایهها
· لایه تولید: ممکن است شامل اشتراکگذاری ظرفیت تولید یا خطوط مونتاژ باشد.
· لایه حسابداری: مدلهای تقسیم سود و هزینه را طراحی و پیادهسازی میکند.
· لایه مدیریت: اهداف استراتژیک مشترک را تعریف و هماهنگی میکند.
· لایه حقوقی: قراردادهای مشارکت و توافقنامههای محرمانگی را تنظیم میکند.
کارکردها
· دسترسی به منابع و قابلیتهای مکمل
· کاهش هزینههای توسعه محصولات جدید
· کاهش ریسک ورود به بازارهای جدید
· تسریع در یادگیری و نوآوری
چالشها
· هماهنگی فرهنگهای سازمانی: تفاوت در فرهنگهای سازمانی شرکتها
· تضاد منافع: امکان ظهور تضاد منافع بین شرکا
· شکاف اطلاعاتی: عدم تقارن اطلاعات بین طرفین همکاری
هلدینگها
هلدینگها[33] شرکتهایی هستند که مالکیت و کنترل سهام شرکتهای تابعه را در دست دارند و محور اصلی آنها موجودیتهای حقوقی است. در این شبکه، مدیریت متمرکز پرتفوی سرمایهگذاری و اعمال کنترل شرکتی از طریق ساختارهای حقوقی صورت میگیرد. برخلاف شبکههای همکاری که بر توافقات غیرمالکیتی استوارند، هلدینگها ساختاری سلسلهمراتبی و مبتنی بر مالکیت دارند.
مشخصات کلی
· شبکه درون یک واحد: شرکت مادر معمولاً واحدهای ستادی کوچک دارد و فعالیتهای عملیاتی را به شرکتهای تابعه واگذار میکند.
· شبکه چند واحد: چندین شرکت تابعه مستقل را تحت مالکیت و کنترل خود دارد.
· تمایز با سایر شبکهها: بر خلاف سایر شبکهها که بر «همکاری» استوارند، این شبکه بر «کنترل سلسلهمراتبی» مبتنی است.
نقش لایهها
· لایه تولید: معمولاً در سطح شرکتهای تابعه انجام میشود.
· لایه حسابداری: صورتهای مالی تلفیقی تهیه و عملکرد مالی تابعهها را کنترل میکند.
· لایه مدیریت: استراتژی کلان و جهتگیریهای کسبوکار را تعیین میکند.
· لایه حقوقی: مالکیت سهام و کنترل شرکتی را اعمال میکند.
کارکردها
· متنوعسازی سبد و کاهش مخاطره
· ایجاد صرفهجوییهای ناشی از مقیاس
· مدیریت متمرکز منابع مالی
· امکان جذب سرمایه بهصورت متمرکز
چالشها
· پیچیدگی مدیریت: مدیریت مجموعهای از کسبوکارهای متنوع
· بوروکراسی افزوده: لایههای اضافی مدیریت و تصمیمگیری
· تعارض منافع: تعارض بین منافع شرکت مادر و شرکتهای تابعه
سکوهای دیجیتال
سکوهای دیجیتال[34] تعاملات بین گروههای مختلف کاربران را تسهیل میکنند و دارای ساختار چندوجهی و غیرخطی هستند. در این شبکهها، لایه مدیریت نقش تنظیم قواعد و استانداردهای تعامل را ایفا میکند و از طریق ایجاد اثرات شبکهای، ارزش بیشتری برای کاربران فراهم میشود. این شبکهها امکان ایجاد بازارهای کارآمد و تسهیل نوآوری را به طور همزمان فراهم میآورند.
مشخصات کلی
· شبکه درون یک واحد: پلتفرم زیرساخت فنی و قواعد تعامل را فراهم میکند.
· شبکه چند واحد: چندین گروه مستقل از کاربران (مانند تولیدکنندگان و مصرفکنندگان) را به هم مرتبط میکند.
· تمایز با سایر شبکهها: بر خلاف زنجیره تأمین خطی، این شبکه دارای ساختار غیرخطی و چندوجهی است.
نقش لایهها
· لایه تولید: زیرساخت فنی و خدمات پایه را ارائه میدهد.
· لایه حسابداری: مدلهای درآمدی چندوجهی و کارمزد تراکنشها را مدیریت میکند.
· لایه مدیریت: قواعد تعامل و استانداردها را تعیین و جامعه کاربری را مدیریت میکند.
· لایه حقوقی: حریم خصوصی، مالکیت دادهها و مسئولیتها را تنظیم میکند.
کارکردها
· کاهش هزینههای مبادله برای همه طرفین
· ایجاد بازارهای کارآمد با شفافیت اطلاعاتی
· تسهیل نوآوری از طریق توسعه برنامههای جانبی
· ایجاد اثرات شبکهای و افزایش ارزش با رشد کاربران
چالشها
· جذب همزمان دو طرف بازار
· چالشهای حقوقی و مقرراتی در بازارهای جدید
· سوءاستفاده از قدرت بازار: امکان انحصارگری و رفتارهای ضدرقابتی
زیستبومهای نوآوری
زیستبومهای نوآوری[35] شبکههای پویا و تعاملی از بازیگران مختلف هستند که با همکاری در لایه مدیریتی، چرخه نوآوری را تسریع میکنند. این شبکهها، شامل شرکتها، دانشگاهها، نهادهای دولتی و استارتآپها میشوند و با ایجاد تعاملات پویا، تسهیل خلق و تجاریسازی ایدههای نوآورانه را ممکن میسازند.
مشخصات کلی
· شبکه درون یک واحد: شرکتهای بزرگ ممکن است زیستبوم نوآوری داخلی ایجاد کنند.
· شبکه چند واحد: شامل بازیگران متنوعی از جمله استارتآپها، دانشگاهها، سرمایهگذاران و دولت میشود.
· تمایز با سایر شبکهها: بر خلاف همکاریهای دوسویه، این شبکه چند ذینفعی و غیرمتمرکز است.
نقش لایهها
· لایه تولید: ایدهها و فناوریهای جدید را تولید و آزمایش میکند.
· لایه حسابداری: جریان سرمایهگذاری خطرپذیر و تأمین مالی را مدیریت میکند.
· لایه مدیریت: هماهنگی بین بازیگران و همراستاسازی انگیزهها را انجام میدهد.
· لایه حقوقی: مالکیت فکری و قراردادهای انتقال فناوری را تنظیم میکند.
کارکردها
· تسریع چرخه نوآوری از ایده تا بازار
· کاهش هزینههای جستجو و مبادله برای نوآوری
· ایجاد تنوع در مسیرهای توسعه فناوری
· جذب استعدادها و سرمایههای پراکنده
چالشها
· هماهنگی پیچیده: مدیریت انتظارات و منافع بازیگران متنوع
· مسائل اعتماد: ایجاد اعتماد بین بازیگران با انگیزههای مختلف
· تضاد در مالکیت فکری: اختلاف بر سر حقوق مالکیت نتایج نوآوری
اتحادیههای سنجهگذاری
اتحادیههای سنجهگذاری[36] شبکههایی فنی هستند که برای توسعه و پذیرش سنجههای مشترک فنی و عملیاتی بین موجودیتهای مستقل شکل میگیرند. این سنجهها به ایجاد قابلیت همکاری، کاهش هزینههای یکپارچهسازی و تسریع نوآوری در یک صنعت کمک میکنند و معمولاً توسط رقبا و بازیگران مختلف به طور مشترک توسعه داده میشوند. لایه محوری در این اتحادیهها، لایه مدیریت است.
مشخصات کلی
· شبکه درون یک واحد: بخشهای استانداردسازی در شرکتهای بزرگ در این اتحادیهها مشارکت میکنند.
· شبکه چند واحد: رقبای صنعتی برای توسعه استانداردهای مشترک همکاری میکنند.
· تمایز با سایر شبکهها: بر خلاف سایر شبکهها که بر رقابت یا همکاری تجاری متمرکزند، این شبکه بر همکاری فنی متمرکز است.
نقش لایهها
· لایه تولید: مشخصات فنی و الزامات استاندارد را توسعه میدهد.
· لایه حسابداری: هزینههای توسعه استاندارد و حق عضویتها را مدیریت میکند.
· لایه مدیریت: فرایندهای تصمیمگیری و پذیرش استاندارد را هماهنگ میکند.
· لایه حقوقی: حقوق مالکیت فکری مرتبط با استانداردها و مجوزهای بهرهبرداری را تنظیم میکند.
کارکردها
· ایجاد قابلیت همکاری بین محصولات و سیستمها
· کاهش هزینههای تولید through اقتصاد مقیاس
· تسریع در پذیرش فناوریهای جدید
· جلوگیری از جنگهای استانداردهای رقیب
چالشها
· منازعات فنی: اختلافنظر بر سر انتخاب فناوریهای پایه
· مسائل ضد انحصار: نگرانی از سوءاستفاده از موقعیت مسلط
· کندی فرایندها: پیچیدگی و زمانبر بودن توسعه استانداردهای مبتنی بر اجماع
کنشگرها
تأمین محصولات، حاصل تعامل نظاممند و پویای انواع کنشگرها[37] است: «عاملهای انسانی، تجهیزات ساخت بشر و موجودات طبیعی (زنده و غیرزنده)». انسانها با بهکارگیری تجهیزات، در چرخههای طبیعی (زنجیرههای علتومعلولی) مداخله میکنند تا خروجی موردانتظار را محقق سازند.
کنشگر دارای فاعلیت (توانایی اقدام خودمختار و تأثیرگذار برای ایجاد تغییر عمدی در محیط)، عامل[38] محسوب میشود؛ عامل میتواند فعال[39] بوده و آغازگر عمل باشد. انسانها عاملهایی با اختیار کامل هستند، درحالیکه عاملهای مصنوعی دارای خودمختاری محدود و از پیش تعریفشده هستند.
انواع کنشگرها و نقش آنان در عملیات تأمین محصولات در جدول زیر ارائه شده است.
| کنشگران | توصیف | نقش کلیدی در عملیات | معیارهای تمایز | مثالها |
| عاملهای انسانی | موجودات دارای قصد، آگاهی و مسئولیت اخلاقی که محور اصلی طراحی و هدایت عملیات هستند. | تصمیمگیری و تخصیص منابع
خلاقیت و نوآوری در فرایندها نظارت بر کلیه کنشگران و ارزیابی نتایج ایجاد معنا و تعریف ارزش |
اختیار: کامل
هوشمندی: طبیعی و خلاق قصدورزی: ذاتی |
کشاورز، طراح، اپراتور، مدیر
سازمان: شرکت تولیدی، اتحادیه صنفی، وزارتخانه |
| عاملهای مصنوعی | سامانههای ساختهشده توسط انسان که از درجاتی از خودمختاری و هوشمندی برخوردارند. | اجرای خودکار وظایف پیچیده و تکراری
پردازش داده و شناسایی الگوها بهینهسازی لحظهای فرایندها پیشبینی وضعیتهای آینده |
اختیار: محدود و واگذارشده
هوشمندی: مصنوعی و برنامهریزیشده قصدورزی: شبیهسازیشده |
ربات پرستار، الگوریتم معاملهگری
ناوگان خودروهای خودران، شبکه توزیع هوشمند برق |
| تجهیزات غیرهوشمند | ابزارها و ماشینآلاتی که فاقد قضاوت و خودمختاری هستند و عملکرد آنها کاملاً وابسته به هدایت عاملهای دیگر است. | تقویت قابلیتهای فیزیکی انسان
تبدیل انرژی و مواد به محصول اجرای عملیات مکانیکی با دقت و سرعت بالا ایجاد بستر فیزیکی برای تولید |
اختیار: ندارد
هوشمندی: ندارد قصدورزی: ندارد |
چکش، آچار، دریل، خط تولید مونتاژ، پرس هیدرولیک، دستگاه چاپ صنعتی |
| موجودات طبیعی (غیرانسان) | موجودات زنده و غیرزنده که در فرایند تولید نقش داشته؛ اما فاقد قصد و هدف اقتصادی هستند. | اجرای فرایندهای زیستی پایه (رشد، تخمیر، تجزیه)
تأمین منابع اولیه و مواد خام ارائه خدمات زیستبومی (گردهافشانی، تصفیه آبوهوا) محدودکردن یا تسهیل فعالیتهای اقتصادی |
اختیار: زیستی (غیراقتصادی)
هوشمندی: غریزی، تکاملی قصدورزی: زیستی (غیراقتصادی) |
گاو، زنبورعسل، مخمر، جنگل
معدن مس، سفرههای آب زیرزمینی، نور خورشید |
مثال: نقش کنشگرها در کشاورزی هوشمند به این شرح است:
· کشاورز (عامل انسانی): تعیین میکند چه محصولی و با چه تراکمی کشت شود (تصمیمگیری راهبردی).
· نرمافزار مدیریت مزرعه (عامل مصنوعی جمعی): دادههای حسگرها و پیشبینی هوا را تحلیل کرده و برنامه آبیاری و کوددهی را بهینه میکند (بهینهسازی و هماهنگی).
· ربات علفزن (عامل مصنوعی فردی): به طور خودکار و با هدایت سکوی مدیریت مزرعه، علفهای هرز را شناسایی و حذف میکند (اجرای خودکار).
· تراکتور (تجهیزات غیرهوشمند): زمین را برای کشت آماده میکند (اجرای عملیات مکانیکی).
· خاک (موجود طبیعی غیرزنده): بستر فیزیکی و مواد مغذی را برای رشد گیاه فراهم میکند (تأمین منابع اولیه).
· کرمهای خاکی (موجود طبیعی زنده): با فعالیت خود به حاصلخیزی خاک و تهویه آن کمک میکنند (ارائه خدمات زیستبومی).
عاملهای انسانی، اعم از فردی یا جمعی، در انجام عملیات اقتصادی (در چهار لایه تولید، حسابداری، مدیریت و حقوقی) نقش ایفا کرده و دارای تأثیرگذاری و تأثیرپذیری متقابل هستند. این عاملها بر اساس نقش در عملیات به دو دسته اساسی تقسیم میشوند:
· انسانها (اشخاص حقیقی): اقدامات عملیاتی را اجرا میکنند؛ از آثار عملیات در تأمین الزامات خود و یا شکلگیری فضای زندگی تأثیر میپذیرند.
· شخصیتهای حقوقی: مسئولیت تصمیمگیریهای اساسی برای مشارکت در عملیات را بر عهده دارند؛ میتوانند تکنفره یا چندنفره باشند. شخصیتهای حقوقی بیش از یک نفر، زیرساخت هماهنگی اقدامات جمعی فراهم میکنند.
شخصیتهای حقوقی بر اساس کارکرد، ذینفعان اصلی و معیارهای تصمیمگیری متمایز میشوند. انواع شخصیتهای حقوقی در جدول زیر معرفی شدهاند.
| معیار | خانوار | بنگاه | سازمان غیرانتفاعی | سازمان حکومتی | تشکل |
| هدف اصلی | تأمین رضایت اعضا | خلق ارزش اقتصادی و سودآوری پایدار | تحقق مأموریت اجتماعی و اثرگذاری | اعمال حاکمیت و تأمین منافع عمومی | نمایندگی و تأمین منافع مشترک اعضا |
| ذینفعان اصلی | اعضای خانوار | سهامداران، مشتریان، کارکنان | ذینفعان هدف، اهداکنندگان، داوطلبان | شهروندان، نسلهای آینده، دستگاههای دولتی | اعضای تشکل، جامعه صنفی |
| معیار تصمیمگیری | حداکثرسازی مطلوبیت باتوجهبه ترجیحات و محدودیت بودجه | حداکثرسازی سود باتوجهبه هزینهها و درآمدها | حداکثرسازی اثرگذاری اجتماعی باتوجهبه منابع | تحقق مصالح عمومی با رعایت چارچوبهای قانونی | حداکثرسازی منافع جمعی اعضا با حفظ انسجام گروهی |
| نمونه تصمیمها | تخصیص درآمد به مصرف و پسانداز
انتخاب مسکن و تحصیل مدیریت زمان کار و فراغت |
تعیین ترکیب تولید
قیمتگذاری محصولات انتخاب فناوری و روش تولید سرمایهگذاری و گسترش |
طراحی و اولویتبندی برنامهها
جذب و تخصیص منابع مالی سنجش و گزارشدهی اثرگذاری مدیریت داوطلبان |
طراحی و ارائه خدمات عمومی
تخصیص بودجه ملی تدوین و اجرای مقررات سرمایهگذاری در زیرساختها |
تعیین مواضع صنفی
مذاکره برای حقوق اعضا طراحی خدمات اعضا جذب و حفظ اعضا |
| منبع اصلی درآمد | درآمدهای نیروی کار، سرمایهگذاریها و انتقالی | فروش کالاها و خدمات | کمکهای مردمی، درآمدهای مرتبط با مأموریت | مالیاتها، عوارض، درآمدهای دولتی | حق عضویت، ارائه خدمات به اعضا |
معیار تفکیک بین خانوار و بنگاه «فروش در بازار» است. در یک خانوار ممکن است عملیات تولید نیز انجام شود، اگر محصولات درون خانوار مصرف شده یا به دیگران هدیه داده میشوند، این فعالیتهای درون خانوار قرار میگیرند؛ اما اگر محصولات تولید شده در بازار فروخته میشوند، این فعالیتهای تولیدی در قالب بنگاه قرار میگیرند.
مثال: تولید و مصرف محصولات کشاورزی توسط یک خانوار در لایه خانوار قرار میگیرد، اما اگر مازاد آن در بازار فروخته شود، این بخش در لایه بنگاه قرار میگیرد.
مثال: خانوادهای که یک مغازه خردهفروشی یا یک کارگاه کوچک تولیدی دارد، این فعالیتها در لایه بنگاه قرار میگیرند، حتی اگر ثبت رسمی نشده باشند.
مرز تفکیک بنگاه با سازمانهای غیرانتفاعی و حکومتی با معیارهای «هدف اصلی و روش درآمدی» مشخص میشود. هدف اصلی بنگاه سودآوری و روش درآمدی آن مبتنی بر فروش در بازار است؛ اما هدف اصلی سازمان غیرانتفاعی اثرگذاری اجتماعی و روش درآمدی آن مبتنی بر کمکها است و هدف اصلی سازمان حاکمیتی اعمال حاکمیت و روش درآمدی آن مبتنی بر مالیات است.
مثال: فعالیت بیمارستانها در لایههای تولید، حسابداری و مدیریت مشابه است؛ اما شخصیت حقوقی آنها متفاوت است. بیمارستان خصوصی تحت مالکیت یک بنگاه است؛ بیمارستان خیریه تحت مالکیت یک سازمان غیرانتفاعی است و بیمارستان دولتی تحت مالکیت یک سازمان حکومتی است. یک سازمان غیرانتفاعی یا حکومتی میتواند مدیریت بیمارستان را به یک پیمانکار (بنگاه) واگذار کند؛ در این صورت بنگاه از ارائه خدمات مدیریتی به مالک سود کسب میکند و مسئولیت نهایی و مالکیت با شخصیت حقوقی اصلی باقی میماند
کنشگرها نسبت به یک تصمیم، دارایی یا فعالیت، ممکن است ذیحق و یا ذینفع باشند.
انسانها
انسانها پیچیدهترین و پویاترین عناصر در سازوکارهای اقتصادی به شمار میروند. آنها تنها عاملهایی هستند که دارای آگاهی، قصد، عاطفه و ارزشهای ذهنیاند، مشخصههایی که جایگاه منحصربهفرد و بیهمتایی به آنان میبخشد.
زندگی انسان در دنیا شش بعد دارد: فردی، اجتماعی، طبیعی، حرفهای، حکمرانی و الهی. در ابعاد اجتماعی، طبیعی، حرفهای و حکمرانی، انسان نقشهای مستقیم و تأثیرگذاری در سازوکارهای اقتصادی ایفا میکند. این نقشها به طور قابلتوجهی بر تصمیمات و رفتار اقتصادی فرد تأثیرگذارند:
· نقشهای اجتماعی: در خانواده، انسان بهعنوان پدر، مادر، فرزند یا همسر، مسئولیتهای عاطفی و اقتصادی بر دوش دارد. این نقشها انگیزه اصلی تأمین معیشت، پسانداز و انتقال ثروت بیننسلی هستند. بسیاری از تصمیمات اقتصادی، مانند خرید مسکن، انتخاب مدرسه و الگوی مصرف، عمیقاً تحتتأثیر این نقشها قرار دارند. همچنین، انسانها در نقشهایی مانند همسایه، عضو تشکلهای غیرانتفاعی، خیر یا داوطلب نیز فعالیت میکنند که این امور سرمایه اجتماعی را تقویت کرده و انسجام جامعه را تضمین میکنند.
· نقشهای حرفهای: افراد در نقشهای کارکن (بهعنوان منبع زمان و مهارت)، کارآفرین (منبع نوآوری، ریسکپذیری و سرمایهگذاری) و سایر نقشهای حرفهای، بهعنوان عاملهای اقتصادی فعالاند که جریان تولید، توزیع و مصرف را شکل میدهند.
· نقشهای طبیعی: انسانها در تعامل با محیطزیست قرار دارند و نقشهای زیربنایی در حفظ، بهرهبرداری و توسعه منابع طبیعی ایفا میکنند. تصمیمات اقتصادی آنها میتواند به پایداری یا تخریب محیطزیست منجر شود، ازاینرو مسئولیت اجتماعی و اخلاقی در حفظ تعادل طبیعی اهمیت بسزایی دارد.
· نقشهای حاکمیتی: انسانها نهتنها دریافتکنندگان خدمات حکومتیاند، بلکه بهعنوان شهروندان مسئول، با پرداخت مالیات، رعایت قوانین، مشارکت در انتخابات و نظارت بر عملکرد مسئولان، در شکلدهی حکمرانی و ارتقای کیفیت آن سهم دارند.
با ایفای این نقشها، انسانها همزمان سه جایگاه مهم در سازوکارهای اقتصادی پیدا میکنند:
· هدف (غایت): کارکرد اصلی اقتصاد، تأمین الزامات زندگی انسان است. بهعبارتدیگر، تمام فعالیتهای اقتصادی از تولید تا توزیع، در نهایت برای برآوردن نیازهای انسان طراحی و اجرا میشوند و انسان بهرهبردار نهایی اقتصاد است.
· عامل: فعالیتهای اقتصادی با اقدام و تصمیمات انسانها فعال میشوند. انسانها در محیطهای کاری ایفای نقش میکنند که این محیطها باید متناسب با نیازها و الزامات زندگی باشند.
· حاکم (تصمیمگیر): انسانها از طریق سازوکارهای اقتصادی (مانند سازوکارها بازار با انتخابهای خرید) و از طریق سازوکارهای سیاسی (با رأی و مشارکت) تصمیمگیرنده اصلی درباره تخصیص منابع جامعه است. حاکمیت جمعی افراد جهتگیری اقتصاد را تعیین میکند.
انسانها حامل قصد[40] بوده و به فعالیتهای اقتصادی جهت میدهند؛ یک کارآفرین با قصد حل یک مشکل اجتماعی، دست به نوآوری میزند و یک مصرفکننده با قصد نمایش جایگاه اجتماعی، کالایی را انتخاب و خریداری میکند. این قصدها هستند که به فعالیتهای اقتصادی جهت میبخشند.
انسانها در نقشها و جایگاههای خود منشأ پویایی و عدم قطعیت در سازوکارهای اقتصادیاند. برخلاف عوامل مصنوعی، انسان منبع ذاتی عدم پیشبینیپذیری است که سازوکارهای اقتصادی را زنده و پویا میکند:
· منبع نوآوری: نوآوری از ذهن خلاق و کنجکاو انسان زاییده میشود. این نوآوریها روشهای کسبوکار کهن را دگرگون ساخته و صنایع جدیدی خلق میکنند.
· منشأ عدم قطعیت: رفتار انسان همیشه عقلانی و قابلپیشبینی نیست. آگاهی، عواطف و ارزشها میتوانند منجر به ظهور حبابهای اقتصادی، رونقها و رکودهای ناگهانی شوند. همین ویژگیها سازوکارهای اقتصادی را از حالت ایستا و مکانیکی به پدیدهای زنده، پویا و پیچیده تبدیل میکنند.
بنابراین، انسان بهعنوان عامل انسانی، هسته مرکزی و روح کالبد سازوکارهای اقتصادی است؛ هم «هدف» نهایی این سامانه است، هم «موتور محرک» آن و هم «کارگردان» پشتصحنه که به آن معنا و جهت میدهد.
خانوارها
خانوار[41] بعد اقتصادی خانواده[42] است. خانواده بهعنوان یک نهاد اجتماعی-خویشاوندی تعریف میشود که مبتنی بر روابط سببی (ازدواج) و نسبی (خونی) است و بیشتر بر پیوندهای عاطفی، هویت جمعی و تداوم نسلها تمرکز دارد؛ اما «خانوار» واحدی اقتصادی است که بر پایه اشتراک در منابع و مصارف اقتصادی تعریف میشود.
یک خانوار میتواند متناظر یا یک خانواده باشد، یا یک خانواده چندین خانوار باشند. افرادی از یک خانواده که تصمیمات اقتصادی مستقل میگیرد، یک خانوار محسوب میشود. یک خانوار میتواند تکنفره باشد (مانند فرزندی که درآمد و هزینه مستقل دارد) یا چندنفره (شامل زن و شوهر و فرزندان) باشد. همانطور که یک خانواده ممکن است یکنفره (مانند فردی که همسرش فوت کرده و تنها زندگی میکند) یا چندنفره باشد.
کارکردهای خانوار در اقتصاد عبارتاند از:
1. مصرفکننده نهایی و منشأ تقاضا: تمام فرآیندهای تولید و تأمین کالا و خدمات در نهایت برای برآوردهساختن نیازها و خواستههای خانوارها فعالیت میکنند. انتخابهای مصرفی خانوارها درباره اینکه چه چیزی را بخرند یا نخرند، تأثیر مستقیم بر موفقیت یا شکست محصولات، بنگاهها و حتی کل صنایع دارد و بهاینترتیب، جهتگیری کل نظام اقتصادی را شکل میدهد.
2. تأمینکننده منبع کار و سرمایه انسانی: اعضای خانوار نیروی کار موردنیاز بنگاهها و سایر سازمانها را فراهم میکنند و همچنین با سرمایهگذاری گسترده در آموزش، مهارتآموزی و سلامت خود، سرمایه انسانی ارزشمندی را برای اقتصاد تولید میکنند که اساس رشد و پویایی اقتصادی است.
3. پساندازکننده و سرمایهگذار: خانوارها بخشی از درآمد خود را پسانداز میکنند و این پساندازها از طریق سازوکارهای مالی به منابع مالی تبدیل شده و برای سرمایهگذاریهای در کشور به کار گرفته میشوند. این چرخه موجب تحرک و پویایی اقتصاد میگردد.
خانوارها بهعنوان عاملهای مستقل، در تعاملات پیچیدهای با سایر عوامل اقتصادی قرار دارند:
1. تعامل خانوارها و بنگاهها: خانوارها از یک سو در ازای ارائه نیروی کار و سرمایه به بنگاهها، درآمدهایی همچون دستمزد، سود سهام و اجارهبها دریافت میکنند و از سوی دیگر، برای خرید کالاها و خدمات نهایی تولید شده توسط همین بنگاهها، هزینه میپردازند؛ رابطهای که چرخه درآمد-هزینه را شکل میدهد.
2. خانوارها و سازمانهای حاکمیتی: خانوارها بخشی از درآمد خود را بهعنوان مالیات پرداخت میکنند و در مقابل از خدمات عمومی مانند آموزش، سلامت و امنیت بهرهمند میشوند. همچنین از پرداختهای انتقالی (مانند یارانه) بهرهمند میشوند. علاوه بر این، خانوارها از طریق مشارکت سیاسی و اجتماعی بر سیاستگذاریها و تصمیمات حاکمیتی تأثیر میگذارند.
3. خانوار و سازمانهای غیرانتفاعی و تشکلها: علاوه بر این، خانوارها میتوانند از خدمات نهادهای غیرانتفاعی و تشکلهای اجتماعی بهرهمند شوند یا با عضویت و حمایت مالی، نقش فعال در این سازمانها ایفا کنند که به تقویت سرمایه اجتماعی و انسجام جامعه کمک میکند.
در فرایند تصمیمگیری اقتصادی، انگیزه اصلی خانوارها، حداکثرکردن رضایت، آسایش و رفاه اعضای خود در قالب محدودیتهای بودجهای است. این تصمیمات کلیدی خانوار در سه حوزه اساسی شکل میگیرد: تخصیص درآمد بین کالاها و خدمات مختلف برای مصرف، تخصیص زمان بین کار و اوقات فراغت، و تخصیص درآمد بین مصرف امروز و پسانداز برای مصرف آینده.
خانوار بهعنوان عامل بنیادی بهمثابه «هسته مرکزی سازوکارهای اقتصادی (قلب تپنده اقتصاد)» است؛ خانوار نقطه نهایی فرایند تولید کالاها و خدمات است، منبع اصلی تقاضای کل اقتصاد محسوب میشود، تأمینکننده نیروی کار و سرمایه انسانی موردنیاز بازار کار بوده و بهعنوان عامل اصلی تحریک چرخههای اقتصادی و جریان درآمد-هزینه در اقتصاد ایفای نقش میکند.
بنگاهها
بنگاه[43] نوع خاصی از سازمان است که هدف اصلی آن خلق ارزش اقتصادی و کسب سود از طریق تولید و فروش کالا یا ارائه خدمات در بازار است. سازمان[44] یک ساختار رسمی است که با اهداف مشخص و ساختار مدیریتی تعریف شده و یک مفهوم عام (شامل سازمانهای حاکمیتی، غیرانتفاعی، آموزشی) است. یک بنگاه میتواند تکنفره تا چند هزار نفره باشد.
مثال: یک خیاط مستقل، یک توسعهدهنده نرمافزار آزاد، یک کشاورز (که تکی کار میکند) نمونههایی از بنگاههای یک نفره هستند.
بنگاه متمایز از خانوار و سازمانهای غیرانتفاعی است؛ معیار تمایز با خانوار «فروش در بازار» و معیار تمایز با سازمان غیرانتفاعی «هدف اصلی و روش درآمدی» است.
مثال: پخت نان در خانه برای مصارف خانوار، یک فعالیت خانگی است؛ اما اگر نان برای فروش در بازار پخته شود، فعالیت بنگاهی شکل گرفته است، حتی اگر بهصورت رسمی ثبت نشده باشد.
مثال: رستورانی که با هدف سودآوری و فروش غذا به مشتریان اداره میشود، یک بنگاه اقتصادی است. همان رستوران اگر توسط سازمان خیریه اداره شود و غذای رایگان به نیازمندان ارائه دهد و درآمد آن از کمکهای مردمی تأمین شود، یک سازمان غیرانتفاعی است.
کارکردهای بنگاه در اقتصاد عبارتاند از:
1. سازماندهی عوامل تولید: بنگاه نقش مرکزی در تلفیق منابع زمین، سرمایه، نیروی کار و دانش ایفا میکند و آنها را به کالاها و خدمات ارزشمند تبدیل میکند.
2. کاهش هزینههای مبادله: با درونیسازی فعالیتها، بنگاه هزینههای مربوط به هماهنگی، نظارت و انعقاد قراردادهای متعدد را کاهش میدهد.
3. منبع نوآوری و پیشرفت فناوری: رقابت در بازار انگیزه بنگاهها را به تحقیقوتوسعه، نوآوری در محصولات و فرایندها افزایش میدهد.
4. ایجاد اشتغال و درآمد: بنگاهها با استخدام نیروی کار، تأمینکننده اصلی درآمد برای خانوارها هستند.
5. تفکیک مالکان از شخصیت حقوقی: با تفکیک حقوقی بنگاه از مالکان، چنین مزیتهایی حاصل میشود:
o جداسازی دارایی و مسئولیتپذیری محدود
o ایجاد شخصیت مستقل برای انعقاد قرارداد
o تداوم فعالیت
o تسهیل در جذب سرمایه
بنگاه با سایر عوامل اقتصادی چنین تعاملاتی دارند:
· با خانوارها: بنگاهها کالا و خدمات ارائه میدهند و در ازای آن نیروی کار و سرمایه را از خانوارها خریداری میکنند
· با سازمانهای حاکمیتی: بنگاهها مالیات پرداخت میکنند و در مقابل از خدمات زیرساختی، امنیت و حقوقی بهرهمند میشوند.
· با سایر بنگاهها: بنگاهها بهعنوان تأمینکننده، مشتری، رقیب یا شریک تجاری با یکدیگر تعامل دارند.
بنگاه را میتوان «موتور مولد ثروت» در سازوکارهای اقتصادی تلقی کرد. بنگاهها با پذیرش مخاطره، ترکیب بهینه منابع و سازماندهی عوامل تولید، خروجیهای ملموس و ناملموسی خلق میکند که نیازهای خانوارها و سایر عاملهای اقتصادی را تأمین مینماید و چرخه اقتصادی را به حرکت درمیآورد.
سازمانهای غیرانتفاعی
مأموریت سازمان غیرانتفاعی تأمین محصولات با انگیزههای الهی، نوعدوستی و یا تعهد اجتماعی است. این سازمانها نقش پرکردن خلأهای ناشی از شکست بازار را ایفا میکنند و به نیازهایی پاسخ میدهند که بنگاهها انگیزه کافی برای تأمین آن ندارد و حکومت نیز بهتنهایی قادر به پوشش کامل آن نیست.
تمایز سازمان غیرانتفاعی با بنگاه و سازمان حاکمیتی در هدف اصلی و روش درآمدی آنها است. بنگاهها با هدف سودآوری و خلق ثروت برای مالکان فعالیت میکنند و درآمد اصلیشان از فروش کالاها و خدمات در بازار تأمین میشود. سازمانهای غیرانتفاعی اما مأموریتشان تحقق اهداف اجتماعی است و درآمد خود را از طریق کمکهای مردمی و درآمدهای مرتبط با مأموریت دریافت میکنند. سازمانهای حکومتی نیز عمدتاً وظیفه اعمال حاکمیت و ارائه خدمات پایه را بر عهده دارند و منابع مالی آنها از مالیاتها و عوارض تأمین میشود.
مثال: کتابخانهای که با هدف سودآوری و از طریق فروش کتاب و عضویت اداره شود، یک بنگاه به شمار میرود. اگر همان کتابخانه با هدف ارتقای فرهنگ مطالعه و با درآمدی که از کمکهای خیرین و هزینههای عضویت نمادین تأمین میشود، فعالیت کند، سازمان غیرانتفاعی است. اما چنانچه کتابخانه توسط شهرداری اداره شده و بودجه آن از محل مالیات شهروندان تأمین شود، یک سازمان حکومتی محسوب میشود.
ذینفعان سازمان غیرانتفاعی گروههای هدف (مانند کودکان نیازمند یا محیطزیست)، اهداکنندگان، داوطلبان و جامعه هستند. تصمیمگیری در این سازمانها بر مبنای حداکثرسازی اثرگذاری اجتماعی باتوجهبه محدودیت منابع صورت میگیرد، نه کسب سود. منابع درآمدی این سازمانها عمدتاً از کمکهای مردمی، کمکهای دولتی و درآمدهای مرتبط با مأموریت (مانند فروش محصولات با برند سازمان) تأمین میشود. جریانهای مالی آنها شامل ورودیهایی مانند کمکها و خروجیهایی مانند هزینههای برنامهها و اداری است و تفاوت اصلی با بنگاهها در این است که تراز مالی آنها بهجای سود، ذخایر سازمانی محسوب میشود. شاخصهای موفقیت سازمانهای غیرانتفاعی بر میزان دستیابی به اهداف مأموریت، اثرگذاری اجتماعی، رضایت ذینفعان و پایداری مالی استوار است.
کارکردهای سازمانها غیرانتفاعی در اقتصاد عبارتاند از:
1. پاسخ به شکست بازار: ارائه کالاها و خدماتی که بنگاهها به دلیل عدم سودآوری تمایلی به ارائه آن ندارند، مانند کالاهای عمومی و خدمات با منفعت اجتماعی بالا.
2. تنوعبخشی به خدمات اجتماعی: فراهمکردن امکان انتخاب و رقابت در عرصه خدمات اجتماعی و کاهش انحصار دولت.
3. ساماندهی سرمایه اجتماعی و نوعدوستی: هدایت نیات خیر خانوارها و بنگاهها به سمت نیازهای واقعی جامعه و تقویت روحیه همبستگی اجتماعی.
4. ایجاد نوآوری اجتماعی: فعالیت بهعنوان آزمایشگاهی برای راهحلهای جدید و پایلوت کردن مدلهای نوین حل مسائل اجتماعی.
5. توانمندسازی گروههای محروم: دفاع از حقوق حاشیهنشینان و کمک به توزیع عادلانهتر قدرت در جامعه.
سازمانهای غیرانتفاعی با سایر عوامل اقتصادی چنین تعاملاتی دارند:
1. با خانوارها: از خانوارها کمکهای مالی و زمان (داوطلبی) دریافت میکنند و به آنان خدمات ارائه میدهند.
2. با بنگاهها: از آنان بنگاهها حمایت مالی دریافت میکنند. گاهی خدمات تخصصی (مانند آموزش اشتغال) برای یک بنگاه ارائه میدهند.
3. با سازمانهای حاکمیتی: گاهی کمکهای مالی دریافت میکنند. گاهی بهعنوان پیمانکار دولت در ارائه برخی خدمات اجتماعی عمل میکنند. درعینحال، میتوانند نقش ناظر و منتقد سیاستهای دولت را نیز ایفا نمایند.
سازمانهای غیرانتفاعی را میتوان «وجدان بیدار جامعه» و «موتور محرک بخش غیرانتفاعی» دانست؛ این عاملها باتکیهبر ارزشهای انسانی، سرمایه اجتماعی و نوعدوستی، به حل مسائل پیچیده اجتماعی میپردازند و مکمل حیاتی دولت و بنگاهها محسوب میشوند. موفقیت آنها نه از طریق ترازنامه مالی، بلکه بر اساس میزان اثرگذاری اجتماعی مثبت و دستیابی به اهداف مأموریتیشان ارزیابی میشود.
سازمانهای حکومتی
مأموریت سازمانهای حکومتی اعمال حاکمیت و تأمین منافع عمومی است و درآمد آنها عمدتاً از مالیاتها تأمین میشود. حاکمیت[45] حق انحصاری اعمال قدرت برتر و قانونگذاری در یک قلمرو جغرافیایی است. حاکمیت مفهومی پایدارتر و فراتر از یک حکومت خاص است، حاکمیت، منبع مشروعیت حکومت[46] است.
انواع سازمانهای حکومتی عبارتاند از:
1. سازمان حاکمیتی: سازمان حاکمیتی دارای حق حاکمیت و نمایندگی از سوی یک جامعه (ملت) است و مأموریت اصلی آن حکمرانی است.
2. سازمان عمومی: سازمان عمومی تأمین محصولات عمومی که توسط بنگاهها و سازمانهای غیرانتفاعی تأمین نمیشوند یا سازمانهای عمومی در تأمین آنها بهینهتر عمل میکنند
بنگاههایی که مالکیت آن در اختیار حکومت است، سازمان حکومتی محسوب نمیشوند؛ حضور دولت در این بنگاهها، بهعنوان یک سرمایهگذار یا تصدیگر اقتصادی است، نه یک مأموریت حکومتی.
ذینفعان اصلی سازمانهای حکومتی شامل تمامی شهروندان و نسلهای آینده هستند. معیار تصمیمگیری در این سازمانها تحقق مصالح عمومی است. منابع اصلی درآمد این سازمانها مالیاتها است. جریانهای مالی ورودی از محل مالیات و عوارض و خروجی شامل هزینههای جاری، یارانهها و سرمایهگذاریهای عمومی است.
کارکردهای سازمانهای حکومتی در اقتصاد عبارتاند از:
1. تعیین و اجرای قواعد: مدیرت جریان تدوین، تصویب و اجرای قوانین و مقررات
2. تأمین کالاها و خدمات عمومی: ارائه کالاهایی که بنگاهها انگیزه تولید آنها را ندارد؛ چرا که امکان محرومکردن افراد از مصرف آنها وجود ندارد و مصرف یک نفر از دیگری کم نمیکند، مانند امنیت ملی، روشنایی معابر و تحقیقات بنیادی.
3. اصلاح شکست بازار: از طریق مقرراتگذاری، مالیاتستانی و یارانهپردازی به حل مسائلی مانند انحصار، آلودگی محیطی و مشکلات اطلاعات نامتقارن میپردازد.
4. بازتوزیع درآمد و ثروت: کاهش نابرابری و تأمین شبکه ایمن اجتماعی با استفاده از مالیاتها و پرداختهای انتقالی مانند بیمه بیکاری و بازنشستگی و یارانه
5. ثباتبخشی کلان اقتصادی: تنظیم شاخصهایی مانند تورم، بیکاری و رشد اقتصادی.
سازمانهای حکومتی با سایر عوامل اقتصادی چنین تعاملاتی دارند:
1. با خانوارها (شهروندان): شهروندان مالیات پرداخت میکنند و در ازای آن خدمات عمومی و حقوق شهروندی دریافت میکنند. از طریق انتخابات، همهپرسی، نظرسنجی و کمپینهای مردمی در حکمرانی مشارکت دارند.
2. با بنگاهها: سازمان حاکمیتی چارچوب قانونی و زیرساختها را فراهم میکند و مالیات و عوارض دریافت میکند؛
3. با سازمانهای غیرانتفاعی: قراردادها و کمکهایی برای ارائه خدمات اجتماعی به این سازمانها میدهد. این سازمانها نیز نقش ناظر، منتقد و پیشنهاددهنده سیاستها را دارند و صدای گروههای محروم را به حاکمیت منتقل میکنند.
سازمان حاکمیتی را میتوان «معمار و داور کلان سازوکارهای اقتصادی» دانست که باتکیهبر مشروعیت ناشی از حاکمیت، قواعدی عادلانه و باثبات ایجاد میکند، زمینبازی را آماده میسازد، از حقوق همه عاملها دفاع میکند و اطمینان حاصل میکند که نتایج بازی به نفع کل جامعه باشد. با رویکرد حکمرانی مشارکتی، موفقیت این سازمانها نه در انباشت قدرت بلکه در توانایی هماهنگی، پاسخگویی و خلق همکاری میان تمام عاملها تعریف میشود.
تشکلها
تشکل[47]، سازمان داوطلبانهای است که توسط گروهی از افراد یا سازمانها بر اساس «منافع، حرفه یا دغدغههای مشترک» تشکیل میشود تا از طریق جمعیشدن صدا و قدرت، به اهداف و منافع مشترک خود بهتر دست یابند. تشکلها سازوکاری مهم برای مشارکت جمعی در حکمرانی هستند.
تشکلها از نظر ماهیت اعضا به سه دسته تقسیم میشوند:
1. تشکلهای اقتصادی-شغلی: مانند اتحادیههای کارگری، انجمنهای صنفی (مثلاً کانون وکلا، جامعه مهندسین)، اتحادیههای اصناف و اتاقهای بازرگانی.
2. تشکلهای اجتماعی-فرهنگی: شامل انجمنهای دانشجویی، کانونهای فرهنگی و گروههای مدافع محیطزیست (سمنها).
3. تشکلهای بنگاهها: مانند انجمنهای صنعتی که برای نمایندگی منافع مشترک یک صنف خاص فعالیت میکنند.
کارکرد اصلی تشکلها نمایندگی، همآوایی و تأمین منافع مشترک اعضا در تعامل با سایر عاملها، بهویژه سازمان حکومتی و بنگاهها، است. ذینفعان اصلی تشکلها شامل اعضا، جامعه صنفی یا گروه هدف و در مقیاس بزرگتر، کل جامعه هستند. معیار تصمیمگیری در این نهادها، حداکثرسازی منافع جمعی اعضا با حفظ انسجام درونی و پاسخگویی به آنهاست. منبع اصلی درآمد تشکلها، حق عضویت اعضا و درآمد حاصل از ارائه خدمات مانند دورههای آموزشی و انتشارات است. شاخصهای موفقیت تشکلها عبارتاند از میزان نفوذ در تصمیمگیریهای کلان، رضایت و نرخ حفظ اعضا، دستیابی به اهداف صنفی و افزایش سرمایه اجتماعی.
کارکردهای تشکلها در اقتصاد عبارتاند از:
1. تقویت قدرت چانهزنی: تشکلها به اعضای خود قدرت مذاکره و چانهزنی میدهند که بهتنهایی امکانپذیر نیست؛ یک فرد بهتنهایی قدرت چندانی در مقابل یک بنگاه بزرگ یا دولت ندارد، اما یک اتحادیه کارگری یا انجمن صنفی میتواند برای دستمزد بهتر، شرایط کاری یا قوانین مناسبتر مذاکره کند.
2. کاهش هزینههای تولید اطلاعات و مبادله: تشکلها با گردآوری و انتشار اطلاعات تخصصی، برگزاری دورههای آموزشی و ایجاد شبکه اعتماد بین اعضا، هزینههای فعالیت اقتصادی را برای تکتک اعضا کاهش میدهند
3. نظارت و خودتنظیمی: نظامهای صنفی با وضع آییننامههای اخلاق حرفهای و نظارت بر عملکرد اعضا، کیفیت محصولات را افزایش داده و اعتماد عمومی را حفظ میکنند؛ این امر بار نظارتی دولت را کاهش میدهد.
4. کانالیزهکردن خواستهها و مشورتگیری: تشکلها خواستههای پراکنده اعضا را جمعبندی، اولویتبندی و بهصورت یکپارچه به سازمانهای حکومتی منتقل میکنند. سازمانهای حاکمیتی نیز میتوانند برای تنظیم مقررات بهتر با آنها مشورت کنند.
5. ایجاد سرمایه اجتماعی: تشکلها با گرد هم آوردن افراد حول منافع مشترک، اعتماد، هنجارهای همکاری و شبکههای اجتماعی را تقویت میکنند که برای سلامت جامعه و اقتصاد ضروری است.
تشکلها با سایر عوامل اقتصادی چنین تعاملاتی دارند:
1. با اعضای خود (خانوارها یا بنگاهها): ارائه خدمات و نمایندگی در ازای دریافت حق عضویت.
2. با سازمان حاکمیتی: نقش مشاور و ناظر
3. با بنگاهها (در نقش مقابل): بهعنوان نهاد چانهزن (مثل اتحادیه کارگری در برابر شرکت) یا سازمان همکار (مثلاً انجمنی که خدمات مشاورهای به بنگاهها ارائه میدهد)
تشکلها «بلندگوی جمعی» و «سازوکار تعادلبخشی قدرت» در سازوکارهای اقتصادی هستند. تشکلها با سازماندهی تکصداها به یک آوای جمعی، از حاشیهای شدن افراد و بنگاههای کوچک جلوگیری میکنند. وجود تشکلهای قدرتمند، آزاد و پاسخگو نشانهای از حکمرانی مشارکتی بالغ و ضامنی برای توزیع عادلانهتر فرصتها و قدرت در جامعه است. موفقیت تشکلها نه در سود مالی، بلکه در افزایش نفوذ جمعی، رضایت اعضا و تحقق اهداف مشترک ارزیابی میشود.
عاملهای مصنوعی
عاملهای مصنوعی[48] موجودیتهای فیزیکی یا نرمافزاری هستند که با برخورداری از درجاتی از خودمختاری[49]، توانایی درک محیط، پردازش اطلاعات و انجام اقدامات برای دستیابی به اهداف از پیش تعریفشده را دارند. این عاملها صرفاً ابزارهای منفعل نیستند، بلکه بهعنوان «عامل» هوشمند عمل میکنند.
عاملهای مصنوعی را میتوان بر اساس دو معیار اصلی طبقهبندی کرد:
· سطح استقلال
· نقش اقتصادی
طبقهبندی بر اساس سطح استقلال و هوشمندی در جدول زیر ارائه شده است.
| سطح استقلال | تعریف | مثال |
| عامل هوشمند [50] | میتواند از دادهها و محیط یاد بگیرد، الگوها را تشخیص دهد و در یک چارچوب مشخص تصمیمگیری بهینه کند. | ربات مشاور سرمایهگذاری، دستیار صوتی |
| عامل خودمختار[51] | میتواند برای مدت طولانی بدون نظارت مستقیم انسان عمل کند، اهداف پیچیده را درک کند و برای رسیدن به آنها برنامهریزی و اقدام نماید. | خودروهای خودران، رباتهای تحویلرسان، سامانههای معاملاتی الگوریتمی پیشرفته در بورس |
تجهیزاتی مانند «دستگاه کارتخوان، ماشین چاپ، نرمافزار حسابداری ساده» که دستورالعملهای مشخص و تکراری را اجرا میکند و فاقد قدرت تصمیمگیری هستند، در سطح کنشگر بوده و عامل محسوب نمیشوند. ,
طبقهبندی عاملهای مصنوعی بر اساس نقش اقتصادی، نشاندهنده میزان جایگزینی آنها با عامل انسانی است. طبقهبندی عاملهای مصنوعی بر اساس نقش اقتصادی در جدول زیر ارائه شده است.
| نوع عامل مصنوعی | نقش اصلی | جایگزینی انسان | مثالها |
| عاملهای مصنوعی تولیدکننده | تبدیل نهادهها به ستادهها | این عاملها به طور مستقیم در فرایند تولید مشارکت دارند
این عاملها کارگران یدی و اپراتورهای خط تولید را جایگزین میکنند. آنها کارهای تکراری، خطرناک و طاقتفرسا را با دقت و سرعت بالاتری انجام میدهند. |
رباتهای صنعتی در خطوط مونتاژ خودرو، جوشکاری و رنگپاشی
چاپگرهای سهبعدی برای تولید قطعات پیچیده و نمونهسازی سریع سیستمهای کنترل فرایند در پالایشگاهها برای مدیریت خودکار دما، فشار و جریان |
| عاملهای مصنوعی ارائهدهنده خدمات | تأمین نیازهای مشتریان از طریق تعامل مستقیم | این عاملها در برابر مشتریان نهایی قرار گرفته و خدمات ارائه میدهند.
این عاملها نقش کارمندان خدمات پشتیبانی، منشیها، صندوقداران و متصدیان پذیرش را به طور کامل یا جزئی بر عهده میگیرند. |
چتباتهای خدمات مشتری برای پاسخگویی به سؤالات متداول
دستیاران هوشمند شخصی برای مدیریت برنامهها، خرید و کنترل خانه هوشمند |
| عاملهای مصنوعی تحلیلگر و تصمیمیار | پردازش کلاندادهها، پیشبینی و ارائه بینش | این عاملها در پشتصحنه فعالیت کرده و به تصمیمگیریهای پیچیده کمک میکنند.
این عاملها کار تحلیلگران داده، کارشناسان کنترل کیفیت، حسابرسان و حتی بخشی از وظایف مدیران میانی (مانند برنامهریزی تولید) را تسهیل یا جایگزین میکنند |
سیستمهای پیشبینی تقاضا برای بهینهسازی موجودی انبار
الگوریتمهای تشخیص تقلب بانکی ابزارهای غربالگری رزومه برای انتخاب بهترین نامزدها |
| عاملهای مصنوعی مبادلهگر و واسط | انجام خودکار معاملات بر اساس راهبردهای از پیش تعریفشده | این عاملها در بازارهای مالی و اقتصادی بهصورت خودکار به مبادله میپردازند.
این عاملها به طور فزایندهای در حال جایگزینی معاملهگران (تریدرها)، دلالان و برخی از وظایف بانکداران سرمایهگذاری هستند |
الگوریتمهای معاملهگری با فرکانس بالا: [52] انجام هزاران معامله در ثانیه.
سکوهای وامدهی همتابههمتا[53] : که به طور خودکار وامگیرندگان و وامدهندگان را با نرخ بهینه تطبیق میدهند. |
عاملهای مصنوعی تفاوتهای ماهوی با انسان دارند:
o تفاوت در ماهیت وجودی: فاقد قصد و آگاهی ذاتی هستند و تنها رفتار هدفمند را شبیهسازی میکنند.
o تفاوت در تصمیمگیری و یادگیری: بر اساس داده، الگوریتم و اهداف از پیش تعریفشده عمل میکنند.
o تفاوت در نقش اقتصادی: بهعنوان «سرمایه فکری» و «عامل تولید مستقل» عمل میکنند.
جایگزینی انسان توسط عاملهای مصنوعی در یک طیف به شرح جدول زیر انجام میشود.
| نوع جایگزینی | توضیح | مثال |
| جایگزینی کامل | حذف کامل یک شغل یا وظیفه و انجام آن توسط ماشین | سامانه سوئیچینگ دیجیتال خودکار به طور کامل جایگزین اپراتور تلفن میشود. |
| جایگزینی جزئی | ماشین بخشی از وظایف را بر عهده میگیرد؛ نقش انسان به ناظر یا تصمیمگیر نهایی تغییر میکند | حسابدار از نرمافزار هوشمند حسابداری استفاده میکند. |
| تکمیلگری | ماشین تواناییهای انسان را تقویت میکند، اما نقش او را حذف نمیکند | جراح با کمک بازوی رباتیک، عملهای ظریف را انجام میدهد. |
| خلق نقشهای جدید | فناوری مشاغل جدیدی ایجاد میکند که پیشتر وجود نداشتهاند | مدیر استراتژی داده، مهندس یادگیری ماشین، مربی هوش مصنوعی |
عاملهای مصنوعی «شریک» و «رقیب» عاملهای انسانی هستند. با جایگزینی کارهای روتین، مبتنی بر قاعده و فیزیکی، انسان به سمت تمرکز بر مهارتهای غیرقابلتقلید ماشینی، مانند خلاقیت، تفکر نقادانه، همدلی، رهبری و راهبرد سوق داده میشود.
طبیعت
طبیعت مجموعهای پیچیده و پویا از اجزا و سازوکارهای زیستی، فیزیکی و شیمیایی است که در تعامل مستمر با یکدیگر، زیستبومهای متنوع و متعادلی را شکل میدهند. این زیستبومها شامل جنگلها، تالابها، کویرها، اقیانوسها و سایر محیطهای طبیعی هستند که هر یک میزبان گونههای متعددی از گیاهان، جانوران و میکروارگانیسمها هستند. سازوکارهای طبیعی همچون چرخههای آب، کربن و نیتروژن، تعادل و پایداری این زیستبومها را حفظ میکنند و زیستگاههایی فراهم میآورند که زندگی انسانی و سایر گونهها به آن وابسته است.
طبیعت منابع طبیعی حیاتی مانند معادن، خاک، آب و انرژی را در اختیار انسان قرار میدهد که مواد اولیه و پایه تولید کالا و خدمات هستند. بهرهبرداری ناپایدار از این منابع میتواند به تخریب زیستبومها، کاهش تنوع زیستی و اختلال در سازوکارهای طبیعی منجر شود.
مثال: آلودگی تولیدشده توسط یک بنگاه میتواند منجر به تغییرات آبوهوایی یا انقراض گونهها شود.
طبیعت دارای محدودیتهای ذاتی است که ظرفیت تحمل آن را تعیین میکند. طبیعت صرفاً یک «منبع» برای استخراج مواد یا «محل دفع پسماند» نیست. طبیعت یک سامانه پیچیده و پویاست که با سایر عاملها (انسانها و بنگاهها) در تعامل بوده و به اقدامات آنها واکنش نشان میدهد. طبیعت نه صرفاً بهعنوان یک پسزمینه، بلکه بهعنوان یک «کنشگر» فعال در تعامل با سایر کنشگرها و عاملها است.
بهعنوان کنشگری مستقل، طبیعت ویژگیهای کلیدی زیر را دارد:
1. فقدان قصد، اما رفتار نظاممند: واکنشهای طبیعت قابلپیشبینی و نظاممند است.
مثال: انتشار گازهای گلخانهای باعث افزایش دمای جهانی و ذوب یخها شده که افزایش سطح دریاها را در پی دارد؛ این دنبالهای علّی است و نه یک عمل قصدمند.
2. قدرت تأثیرگذاری علّی مستقیم: طبیعت به طور مستقیم بر تمامی عاملهای اقتصادی تأثیر میگذارد.
· بر بنگاهها: خشکسالی میتواند تولید کشاورزی را متوقف کند.
· بر خانوارها: آلودگی هوا سلامت انسانها را تهدید میکند.
· بر دولتها: بلایای طبیعی ممکن است تأثیر زیادی بر بودجه کشورها بگذارد.
3. حافظه نظاممند و اثرات تأخیری: طبیعت مانند یک سامانه دارای حافظه عمل میکند.
مثال: آلودگیهایی که دهها سال پیش ایجاد شدهاند، ممکن است امروز بهصورت بیماریهایی مانند سرطان ظاهر شوند. انتشار کربن امروز، تأثیرات بلندمدت و چندنسلی خواهد داشت.
4. فرامرزی: طبیعت مرزهای سیاسی را نمیشناسد.
مثال: رودخانهها از چند کشور عبور میکنند؛ آلودگی هوای یک کشور میتواند کشور همسایه را نیز تحتتأثیر قرار دهد.
طبیعت مبنای الزامات محیط زیستی است. الزامات محیط زیستی مستقل از خواست یا تصور انسانها وجود دارند و از طریق کارکرد کنشگری طبیعت صورت میگیرد. این الزامات در سه سطح به شرح جدول زیر دستهبندی میشوند.
| سطح تأثیر | الزامات طبیعت |
| سطح فیزیکی محض | o محدودیت منابع (آب، انرژی، مواد معدنی)
o قوانین فیزیکی (انرژی از بین نمیرود، بلکه فقط شکل آن تغییر میکند) |
| سطح بیولوژیک | o ظرفیت محدود زیستبومها برای جذب آلودگی
o وابستگی حیات انسان به خدمات زیستبومی (هوا، آب، غذا) |
| سطح نظاممند | o اثرات دومینووار (تغییر یک پارامتر، کل سامانه را تغییر میدهد)
o نقطههای اوج غیرقابلبازگشت [54] |
مثال: کاهش انتشار کربن یک انتخاب اختیاری نیست؛ بلکه الزام است که از کارکرد کنشگری طبیعت ناشی میشود؛ افزایش کربن از طریق قوانین فیزیکی (اثر گلخانهای) باعث افزایش دما و در نهایت تغییرات آبوهوایی میشود. همچنین ظرفیت اقیانوسها برای جذب دیاکسیدکربن محدود است، افزایش کربن باعث اسیدی شدن اقیانوسها، مرگ مرجانها و فروپاشی شیلات شده و ناامنی غذایی جوامع ساحلی و تخریب صنعت گردشگری را در پی دارد. این تغییرات تهدیدی برای زیرساختها، امنیت غذایی و سلامت عمومی به شمار میروند؛ بنابراین، الزام کاهش کربن ضروری و غیرقابلاجتناب است.
الزامات محیط زیستی محدودیتهای تحمیلی نیستند، بلکه قواعد بازی در یک سامانه بزرگتر هستند که انسان جزئی از آن است. موفقیت بلندمدت تمدن انسانی در شناخت این قواعد و طراحی سازوکارهای جامعه در هماهنگی با آنهاست. به بیان دیگر، طبیعت به انسان نمیگوید «چه باید بکند»، بلکه نشان میدهد «چه میتواند انجام دهد» بدون آنکه سازوکارهای حیاتی نابود شوند.
ذیحقان و ذینفعان
کنشگرها (اعم از عوامل انسانی و طبیعت) بر اساس میزان برخورداری از حق مستقیم و قطعی نسبت به یک تصمیم، دارایی یا فعالیت ممکن در دو جایگاه قرار گیرند:
· ذیحق[55]: موجودیتی که نسبت به یک دارایی، تصمیم یا موقعیت، حقوق مستقیم و قطعی دارد.
· ذینفع[56]: موجودیتی که از یک تصمیم یا فعالیت منتفع یا متضرر میشود، اما لزوماً از حقوق مستقیم و قطعی برخوردار نیست.
هر ذیحق در واقع ذینفع نیز هست، زیرا از حقوق خود نفع میبرد؛ اما هر ذینفع الزاماً ذیحق نیست. ذیحق بودن نیازمند وجود یک رابطه حقوقی یا شرعی مستقیم و قطعی است، درحالیکه ذینفع بودن صرفاً بیانگر تأثیرگذاری و وابستگی به یک تصمیم یا فعالیت است.
مثال: در پروژه احداث پالایشگاه، مالکین زمینهای محل احداث، سهامداران شرکت نفت، طرفهای قرارداد (تأمینکنندگان و مشتریان)، و طبیعت (مانند رودخانه محلی) ذیحق هستند. ذینفعان این پروژه عبارتاند از: کارکنان پروژه، مردم روستاهای مجاور، نسلهای آینده، دولت، و کل زیستبوم منطقه.
با به رسمیت شناختن طبیعت بهعنوان ذیحق، دایره ذیحقان از انسانها فراتر رفته و شامل کل سامانههای طبیعی میشود، بدین ترتیب ۲ تمایز مهم ایجاد میشود:
· ترازوی سود و زیان: سود اقتصادی دیگر نمیتواند توجیه نقض حقوق طبیعت باشد. هزینههای محیط زیستی بهعنوان خسارت وارد شده به یک ذیحق محسوب میشود که باید جبران شود.
· مسئولیتپذیری: مسئولیتها بهصورت امانتداری برای نسلهای آینده و کل زیستکره تعریف میشود و حق بقا، شکوفایی و ادامه چرخه حیات برای هر جزء طبیعت به رسمیت شناخته میشود.
مزایای و معایب تصمیمگیری مبتنی بر ذینفعان و ذیحقان در جدول زیر ارائه شده است.
| تصمیمگیری مبتنی بر ذیحقان | تصمیمگیری مبتنی بر ذینفعان | |
| مزایا | کارآمد، شفاف و قابلپیشبینی است. | منعطف، فراگیر و پایدار است. |
| معایب | اگر تنها رویکرد باشد، ممکن است کوتاهبینانه و فاقد اخلاقیات گستردهتر شود. | در صورت عدم تعیین مرزهای مشخص، میتواند منجر به پیچیدگی، شفافیتزدایی و کاهش پاسخگویی شود. |
برای بهینهسازی تصمیمگیری نسبت به ذینفعان و ذیحقان، سه اصل باید دنبال شوند:
1. پایبندی بدون چونوچرا به حقوق ذیحقان: این پایه ثبات و اعتماد در سیستم است و حقوق قانونی ذیحقان باید به طور کامل محترم شمرده شود.
2. گفتوگو، شفافیت و مسئولیتپذیری در قبال ذینفعان: این اصل باعث مقبولیت و پایداری بلندمدت سیستم میشود و منافع و نگرانیهای تمام ذینفعان باید در تصمیمات لحاظ شود.
3. ایجاد مکانیسمهایی برای ارتقای ذینفعان به ذیحقان: در سیستمهای پیشرفته، حقوق جدیدی خلق میشود که منافع حیاتی ذینفعان کلیدی را به رسمیت شناخته و قابلیت دادخواهی فراهم میکند.
سازوکارهای اقتصادی باید شبکه حقوقی ذیحقان و شبکه تأثیرات و وابستگیهای ذینفعان بهطور همزمان پوشش دهند. به رسمیت شناختن طبیعت بهعنوان ذیحق، مسیر بهسوی اقتصادی هماهنگ با طبیعت را هموار میسازد.
[1] Nodes
[2] Edges
[3] Flow
[4] Hierarchy
[5] Disruptive Technologies
[6] Production Layer
[7] Accounting Layer
[8] Management Layer
[9] Legal Layer
[10] Entities
[11] Container
[12] Production
[13] Production Capacity
[14] Productive Asset
[15] Investment
[16] Accounting Entity
[17] Reporting Unit
[18] Trade
[19] Inter-Unit Transactions
[20] Transfer Pricing
[21] Responsibility Center
[22] Unlimited Liability
[23] Limited Liability
[24] Perpetual Existence
[25] Capital Raising
[26] Wealth
[27] Investment
[28] Consumption
[29] Depreciation/Consumption of Fixed Capital
[30] Supply Chain
[31] Value Chain
[32] Inter-firm Collaborations
[33] Holding Companies
[34] Digital Platforms
[35] Innovation Ecosystems
[36] Standards Consortia
[37] Actant
[38] Agent
[39] Proactive
[40] Intention
[41] Household
[42] Family
[43] Firm
[44] Organization
[45] Sovereignty
[46] Government
[47] Association
[48] Artificial Agents
[49] Autonomy
[50] IA
[51] Autonomous Agent
[52] HFT
[53] P2P Lending
[54] Tipping Points
[55] Rights Holder
[56] Stakeholder